1. i have observed that foreign students tend to isolate themselves
متوجه شده ام که شاگردان برون مرزی به انزوا گرایش دارند.
2. we always observed birthdays
ما همیشه زاد روزها را جشن می گرفتیم.
3. "this carpet", she observed slowly, "has several flaws"
((این فرش)) او به آهستگی گفت: ((چندین عیب دارد)).
4. troop movements can be observed from space
از فضا می توان نقل و انتقالات قشون را مشاهده کرد.