observable

/əbˈzɜːrvəbl̩//əbˈzɜːvəbl̩/

معنی: ظاهر، قابل مشاهده، قابل مراعات، قابل گفتن
معانی دیگر: مشاهده پذیر، رویت پذیر، مشهود، محسوس، قابل رعایت، برگزار کردنی، پایش پذیر، لازم الرعایه، بایستنی، مرسوم، قابل توجه، چشم گیر، درخور ملاحظه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: observably (adv.)
(1) تعریف: able to be observed; visible.
مترادف: apparent, noticeable, perceivable, visible
متضاد: unobservable
مشابه: distinct, evident, manifest, obvious, patent, perceptible

- After using the anti-wrinkle cream for several weeks, there was still no observable difference in her skin.
[ترجمه گوگل] پس از چندین هفته استفاده از کرم ضد چروک، هنوز هیچ تفاوت قابل مشاهده ای در پوست او وجود نداشت
[ترجمه ترگمان] بعد از استفاده از کرم ضد چروک برای چندین هفته، هنوز هیچ تفاوت قابل مشاهده ای در پوست او وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: worthy of being observed or noted.
مترادف: notable, noteworthy, remarkable
مشابه: memorable, significant, special

جمله های نمونه

1. an observable phenomenon
پدیده ی قابل رویت

2. a very observable old custom
رسم قدیمی و بسیار مرسوم

3. The tendency precipitates into observable motion.
[ترجمه گوگل]تمایل به حرکت قابل مشاهده رسوب می کند
[ترجمه ترگمان]این گرایش به حرکت قابل مشاهده منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's no observable connection between the two events.
[ترجمه گوگل]هیچ ارتباط قابل مشاهده ای بین این دو رویداد وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ ارتباط قابل مشاهده بین دو رویداد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Similar trends are observable in mainland Europe.
[ترجمه گوگل]روندهای مشابهی در سرزمین اصلی اروپا قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]گرایش ها مشابهی در سرزمین اصلی اروپا قابل مشاهده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Primary qualities belong not only to observable substances such as gold, but also to the minute corpuscles which make them up.
[ترجمه گوگل]کیفیت های اولیه نه تنها به مواد قابل مشاهده مانند طلا تعلق دارد، بلکه به ذرات ریز تشکیل دهنده آنها نیز تعلق دارد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اولیه نه تنها به مواد قابل مشاهده، مانند طلا، بلکه به the دقیقه که آن ها را می سازند، تعلق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Evaporation is not usually directly observable.
[ترجمه گوگل]تبخیر معمولاً مستقیماً قابل مشاهده نیست
[ترجمه ترگمان]Evaporation معمولا به طور مستقیم قابل مشاهده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus when there is an observable conflict between different groups then whosoever gets their way has power.
[ترجمه گوگل]بنابراین، وقتی بین گروه‌های مختلف تضاد قابل مشاهده وجود دارد، هر کس به راه خود برسد، قدرت دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین هنگامی که یک تعارض قابل مشاهده بین گروهه ای مختلف وجود دارد، هر کس که به مسیر خود برسد، قدرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Motives are never directly observable whereas behaviour always is.
[ترجمه گوگل]انگیزه ها هرگز مستقیماً قابل مشاهده نیستند در حالی که رفتار همیشه قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]انگیزه هایی که به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند در حالی که رفتار همیشه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It appears implicit in the contrasts observable in a small county like Buckinghamshire.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ضمنی در تضادهای قابل مشاهده در شهرستان کوچکی مانند باکینگهامشایر
[ترجمه ترگمان]این امر در تضاد قابل مشاهده در یک شهرستان کوچک مانند Buckinghamshire به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They may thus account for observable clinical manifestations.
[ترجمه گوگل]بنابراین آنها ممکن است برای تظاهرات بالینی قابل مشاهده توضیح دهند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ممکن است آن ها به خاطر تجلیات بالینی قابل مشاهده در نظر گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He does not avoid what is observable even when his sociological perspective is not designed to explore it.
[ترجمه گوگل]او از آنچه قابل مشاهده است اجتناب نمی کند، حتی زمانی که دیدگاه جامعه شناختی او برای کشف آن طراحی نشده باشد
[ترجمه ترگمان]او از آنچه که قابل مشاهده است اجتناب نمی کند، حتی زمانی که دیدگاه جامعه شناسی او برای کشف آن طراحی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The models may be extended to include observable explanatory variables and simultaneity can be allowed for as in econometric models.
[ترجمه گوگل]مدل‌ها را می‌توان به گونه‌ای گسترش داد که شامل متغیرهای توضیحی قابل مشاهده باشد و می‌توان همزمانی را مانند مدل‌های اقتصادسنجی مجاز دانست
[ترجمه ترگمان]این مدل ها را می توان برای گنجاندن متغیرهای توضیحی قابل مشاهده تعمیم داد و همزمانی را می توان در مدل های اقتصادسنجی در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The chips are indeed observable, but the difference between them is not.
[ترجمه گوگل]تراشه ها در واقع قابل مشاهده هستند، اما تفاوت بین آنها نیست
[ترجمه ترگمان]چیپ ها واقعا قابل مشاهده هستند، اما تفاوت بین آن ها نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It refers to observable behaviors-sensorimotor and conceptual-that reflect intellectual activity.
[ترجمه گوگل]به رفتارهای قابل مشاهده - حسی حرکتی و مفهومی - اشاره دارد که فعالیت فکری را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]آن به رفتارهای قابل مشاهده - sensorimotor و مفهومی - که منعکس کننده فعالیت عقلانی است اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظاهر (صفت)
outside, clear, apparent, external, outward, exterior, manifest, obvious, evident, patent, confessed, conspicuous, discernible, evidential, flat-out, noticeable, observable, ostensive

قابل مشاهده (صفت)
objective, observable

قابل مراعات (صفت)
observable

قابل گفتن (صفت)
observable

تخصصی

[برق و الکترونیک] رویت پذیر
[ریاضیات] چشمگیر، قابل ملاحظه

انگلیسی به انگلیسی

• discernible; protruding; seeable; able to be observed (of religious laws)
something that is observable can be seen.

پیشنهاد کاربران

1. قابل مشاهده. دیده شدنی 2. درخور توجه. قابل ملاحظه
مثال:
It is observable that Teacher plays the most important role in a society
آن درخور توجه است که معلم مهمترین نقش را در یک جامعه بازی می کند.
مشهود، بارز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : observe
اسم ( noun ) : observance / observation / observer / observatory
صفت ( adjective ) : observant / observable / observational
قید ( adverb ) : observably

بپرس