obsequious

/əbˈsiːkwiəs//əbˈsiːkwɪəs/

معنی: فرمانبردار، چاپلوس، متملق
معانی دیگر: بادمجان دور قاب چین، بله قربان گو، سبزی پاک کن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: obsequiously (adv.), obsequiousness (n.)
• : تعریف: showing or tending to show servile obedience or deference; fawning.
مترادف: fawning, servile, truckling
متضاد: domineering
مشابه: abject, deferential, docile, kowtowing, mealy-mouthed, menial, slavish, submissive, subservient, toadying

- I would like your honest opinion, not just obsequious compliments.
[ترجمه مصطفی] من عقیده ی صادقانه ی تو را می خواهم، نه فقط تعریف های عجیب و غریبت
|
[ترجمه گوگل] من نظر صادقانه شما را می خواهم، نه فقط تعارفات توهین آمیز
[ترجمه ترگمان] من نظر صادقانه شما را می خواهم نه فقط تعریف و تمجید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The obsequious relatives made frequent visits to their elderly and very wealthy aunt.
[ترجمه شهرام] بستگان چاپلوس، مکررا عمه ی مسن تر و بسیار ثروتمند را ملاقات کردند
|
[ترجمه گوگل] اقوام بداخلاق به طور مکرر با عمه مسن و بسیار ثروتمند خود ملاقات می کردند
[ترجمه ترگمان] بستگان obsequious مرتبا از عمه پیر و ثروتمند خود بازدید می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an obsequious minister
وزیر متملق

2. Barrow was positively obsequious to me until he learnt that I too was the son of a labouring man.
[ترجمه گوگل]بارو به طور مثبتی نسبت به من تعصب داشت تا اینکه متوجه شد من نیز پسر یک مرد زحمتکش هستم
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که متوجه شد که من هم پسر کارگری هستم، گور پشته به قدری obsequious می کرد که تا آن وقت متوجه شد که من هم پسر کارگری هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is almost embarrassingly obsequious to anyone in authority.
[ترجمه گوگل]او تقریباً به طرز شرم آور نسبت به هرکسی که صاحب اختیار است، متواضع است
[ترجمه ترگمان]اون تقریبا به خاطر کسی که قدرت داره چاپلوس به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their obsequious praise demands a rebuttal; because really, Mimic is pretty mediocre, even for a B-movie.
[ترجمه گوگل]ستایش وقیحانه آنها مستلزم ابطال است زیرا واقعاً Mimic حتی برای یک فیلم B بسیار متوسط ​​است
[ترجمه ترگمان]تحسین obsequious به یک تکذیب نیاز دارد؛ چون واقعا، Mimic خیلی متوسط است، حتی برای فیلم ب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We strive like obsequious morticians to provide consolation by enshrining a corpse.
[ترجمه گوگل]ما مانند مرده دانان متعهد می کوشیم تا با تثبیت جسد تسلی دهیم
[ترجمه ترگمان]مثل این است که مثل morticians چاپلوس برای تسلی دادن یک جسد تلاش می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All this obsequious praise for his actions is enough to make most normal people sick.
[ترجمه گوگل]این همه تعریف و تمجیدهای وقیحانه از اعمال او کافی است تا اکثر مردم عادی بیمار شوند
[ترجمه ترگمان]همه این ستایش obsequious برای اعمال خود کافی است تا افراد عادی را بیمار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So marble halls, crystal chandeliers, obsequious waiters were going to be in.
[ترجمه گوگل]بنابراین سالن‌های مرمر، لوسترهای کریستالی، پیشخدمت‌های بداخلاق قرار بود داخل شوند
[ترجمه ترگمان]پس تالارهای مرمری، chandeliers کریستال، waiters چاپلوس قرار بود در آن شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a court in which obsequious obedience to the monarch was the rule.
[ترجمه گوگل]در دادگاهی که در آن اطاعت ناپسند از پادشاه حاکم بود
[ترجمه ترگمان]در دادگاهی که در آن اطاعت obsequious نسبت به شاه در حکم اطاعت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The waiter was polite and efficient, but not obsequious.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت مودب و کارآمد بود، اما متقی نبود
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت مودب و کارآمد بود اما چاپلوس نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In fact, the letter is almost obsequious.
[ترجمه گوگل]در واقع نامه تقریباً مبهم است
[ترجمه ترگمان]در واقع نامه تقریبا obsequious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perhaps television was just too obsequious towards leaders to be revealing.
[ترجمه گوگل]شاید تلویزیون آنقدر نسبت به رهبران بداخلاق بود که فاش کننده نبود
[ترجمه ترگمان]شاید تلویزیون بیش از حد به سوی رهبران متمایل بود که آشکار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was obsequious to his superiors, but he didn't get any favor.
[ترجمه گوگل]او نسبت به مافوق خود متظاهری بود، اما هیچ لطفی به او نمی شد
[ترجمه ترگمان]او داشت به مافوق خود احترام می گذاشت، اما هیچ لطفی در حق او نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The landladies paid court to her, in the obsequious way landladies have.
[ترجمه گوگل]زنان صاحبخانه به روشی که زنان صاحبخانه می‌کنند، به او دادگاه پرداخت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]The به شیوه obsequious به او احترام می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chandler's weasel face screwed into an obsequious smile.
[ترجمه گوگل]چهره راسوی چندلر به لبخندی مبهوت تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]چهره راسو چند بار لبخند obsequious زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرمانبردار (صفت)
subordinate, obedient, biddable, obsequious

چاپلوس (صفت)
subservient, obsequious, smooth-tongued, flattering, servile, sweet-mouthed

متملق (صفت)
subservient, obsequious

انگلیسی به انگلیسی

• overly attentive; fawning; servile
someone who is obsequious is very eager to help or agree with people who they think are important; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

خیلی مطیع و فرمانبردار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : obsequiousness
✅️ صفت ( adjective ) : obsequious
✅️ قید ( adverb ) : obsequiously
نوکر مابانه
متملقانه
چاپلوسانه
پاچه خوار
Bootlicker
Brown - noser

بپرس