1. He spent most of his life working in obscurity.
[ترجمه گوگل]او بیشتر عمر خود را به کار در گمنامی گذراند
[ترجمه ترگمان]بیشتر عمرش را در گمنامی به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The group produced two albums before disappearing into obscurity.
[ترجمه گوگل]این گروه قبل از ناپدید شدن در گمنامی دو آلبوم تولید کرد
[ترجمه ترگمان]گروه قبل از ناپدید شدن در تاریکی دو آلبوم تولید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. After languishing in obscurity for many years, her early novels have recently been rediscovered.
[ترجمه گوگل]رمانهای اولیه او پس از سالها غوطهور شدن در گمنامی، اخیراً دوباره کشف شدهاند
[ترجمه ترگمان]رمان های اولیه او پس از آن که به مدت چندین سال در گمنامی به سر می برند، اخیرا دوباره کشف شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. After many years, his scientific work emerged from obscurity.
[ترجمه گوگل]پس از سالها کار علمی او از گمنامی بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها، کار علمی او از ابهام بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The course teaches students to avoid ambiguity and obscurity of expression.
[ترجمه گوگل]این دوره به دانشجویان آموزش می دهد که از ابهام و ابهام در بیان خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]این دوره به دانش آموزان آموزش می دهد تا از ابهام و ابهام بیان اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She was plucked from obscurity to instant stardom.
[ترجمه گوگل]او از گمنامی به ستاره شدن آنی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او از تاریکی به حال stardom درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She rose from obscurity to stardom.
[ترجمه گوگل]او از گمنامی به ستاره شدن رسید
[ترجمه ترگمان]از تاریکی به stardom، از جا برخاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The agency plucked Naomi from obscurity and turned her into one of the world's top models.
[ترجمه گوگل]آژانس نائومی را از گمنامی بیرون کشید و او را به یکی از مدل های برتر جهان تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]این موسسه Naomi را از تاریکی بیرون کشید و او را به یکی از مدل های برتر جهان تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He rose from relative obscurity to worldwide recognition.
[ترجمه گوگل]او از گمنامی نسبی به رسمیت جهانی رسید
[ترجمه ترگمان]او از تاریکی نسبی به رسمیت شناخته شدن در سراسر جهان برخاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He spent his early life in relative obscurity.
[ترجمه گوگل]او زندگی اولیه خود را در گمنامی نسبی گذراند
[ترجمه ترگمان]زندگیش را در تاریکی نسبی سپری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She was plucked from obscurity by a Hollywood film producer.
[ترجمه گوگل]او توسط یک تهیه کننده فیلم هالیوود از گمنامی بیرون کشیده شد
[ترجمه ترگمان]او توسط تولید کننده فیلم هالیوودی از تاریکی بیرون کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was plucked from obscurity to star in the film.
[ترجمه گوگل]او از گمنامی بیرون کشیده شد تا در این فیلم بازی کند
[ترجمه ترگمان]او از تاریکی به ستاره فیلم در فیلم دست می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The lace curtains seemed to have survived from obscurity, like the antique gown of a jilted bride.
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که پردههای توری از گمنامی جان سالم به در بردهاند، مانند لباس عتیقهای از یک عروس ژولیده
[ترجمه ترگمان]پرده های توری به نظر می رسید که از تاریکی نجات پیدا کرده، مثل لباس رسمی عروس شکست خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Dudley tried to sink into obscurity.
[ترجمه گوگل]دادلی سعی کرد در گمنامی غرق شود
[ترجمه ترگمان]دادلی سعی کرد در تاریکی فرو برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. O'Brien died in obscurity.