obscurely


بطور تیره، بطور مبهم یا پیچیده، بطور مشکوک یانامعلوم، بطورپنهان

جمله های نمونه

1. The minister's statement was obscurely worded.
[ترجمه گوگل]بیانیه وزیر مبهم بود
[ترجمه ترگمان]سخنان وزیر به طور مبهم روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were making her feel obscurely worried .
[ترجمه گوگل]آنها به او احساس نگرانی مبهم می کردند
[ترجمه ترگمان]داشتند او را به طرزی مبهم نگران می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And he felt, obscurely, that the terrible accident needed to be given coherent thought.
[ترجمه گوگل]و او به طور مبهم احساس می کرد که این حادثه وحشتناک نیاز به تفکر منسجم دارد
[ترجمه ترگمان]و او به طرزی مبهم احساس می کرد که حادثه وحشتناک لازم است که به طور منسجمی به آن فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I went to the window to watch, obscurely thinking something was wrong.
[ترجمه گوگل]به سمت پنجره رفتم تا تماشا کنم و به طور مبهم فکر می کردم چیزی اشتباه است
[ترجمه ترگمان]به طرف پنجره رفتم تا تماشا کنم، او به طرزی مبهم فکر می کرد که چیزی اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I like to think of myself obscurely working out honest details, as if with my carving chisels.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم به خودم فکر کنم که به طور مبهم جزئیات صادقانه را درست می کنم، گویی با اسکنه های حکاکی شده ام
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم به طور مبهم به خودم فکر کنم، مثل این که با chisels carving
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One feels obscurely impelled towards more darkness still, and all is cloud.
[ترجمه گوگل]آدم احساس می‌کند هنوز به‌طور مبهم به سمت تاریکی بیشتر سوق داده می‌شود و همه چیز ابری است
[ترجمه ترگمان]کسی احساس می کند که در تاریکی بیشتر به سوی تاریکی سوق پیدا می کند، و همه چیز ابر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People often write obscurely because they have never taken the trouble to learn to write clearly.
[ترجمه گوگل]مردم اغلب مبهم می نویسند زیرا هرگز برای یادگیری واضح نوشتن زحمتی را متحمل نشده اند
[ترجمه ترگمان]مردم اغلب به طور مبهم می نویسند، زیرا هرگز زحمت نوشتن به روشنی را به خود نگرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Things obscurely felt surged up from unknown depths.
[ترجمه گوگل]چیزهایی که به طور مبهم احساس می شد از اعماق ناشناخته بالا آمدند
[ترجمه ترگمان]همه چیز به طرزی مبهم از اعماق ناشناخته موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pemberton and Lousie were obscurely linked.
[ترجمه گوگل]پمبرتون و لوزی به طور مبهمی با هم مرتبط بودند
[ترجمه ترگمان]Pemberton و Lousie به طور مبهم به هم متصل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He toiled obscurely for? 100,000 a year while they got or 20 times that sum.
[ترجمه گوگل]او به طور مبهم زحمت کشید؟ 100000 در سال در حالی که آنها می گیرند یا 20 برابر این مجموع
[ترجمه ترگمان]به طور مبهم کار می کرد؟ ۱۰۰،۰۰۰ پوند در سال، در حالی که آن ها ۲۰ برابر این مبلغ را دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This work is obscurely written.
[ترجمه گوگل]این اثر به صورت مبهم نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]این اثر به طور مبهم نوشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was on a couch of some silky padding that opened to her contours in a way that was obscurely obscene.
[ترجمه گوگل]او روی کاناپه‌ای از لحاف ابریشمی قرار داشت که به شکلی مبهم به خطوط او باز می‌شد
[ترجمه ترگمان]روی یکی از مبل ها نشسته بود که به شکلی وقیحانه او را باز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The air of the hospital is lukewarm, and it hums, and tastes of human organs obscurely neutralized or mistakenly preserved.
[ترجمه گوگل]هوای بیمارستان ولرم است و زمزمه می کند و مزه اعضای بدن انسان را می دهد که به طور مبهم خنثی شده یا به اشتباه حفظ شده است
[ترجمه ترگمان]هوای بیمارستان ولرم است، و آن hums، و سلیقه های اعضای انسانی به طور مبهم خنثی و یا به طور اشتباه حفظ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They built humble chapels, preached their faith and made converts and died obscurely.
[ترجمه گوگل]آنها نمازخانه های فروتنی ساختند، ایمان خود را موعظه کردند و نوکیشان کردند و به طور مبهم مردند
[ترجمه ترگمان]کلیساهای کوچک را ساختند، ایمان خود را موعظه کردند و به طرزی مبهم خاموش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an obscure manner; unclearly, vaguely

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : obscure
✅️ اسم ( noun ) : obscurity / obscurantism
✅️ صفت ( adjective ) : obscure / obscurantist
✅️ قید ( adverb ) : obscurely

بپرس