صفت ( adjective )
مشتقات: obscenely (adv.), obsceneness (n.)
مشتقات: obscenely (adv.), obsceneness (n.)
• (1) تعریف: offensive to accepted views of morality and decency, or to one's own sense of morality and decency.
• مترادف: immoral, indecent, profane, vile, vulgar
• متضاد: clean, decent
• مشابه: bawdy, blue, degenerate, dirty, foul, immodest, improper, indelicate, nasty, offensive, ribald, scandalous, shameless, smutty
• مترادف: immoral, indecent, profane, vile, vulgar
• متضاد: clean, decent
• مشابه: bawdy, blue, degenerate, dirty, foul, immodest, improper, indelicate, nasty, offensive, ribald, scandalous, shameless, smutty
- The provocative movie was banned in some countries as it was considered obscene.
[ترجمه گوگل] این فیلم تحریک آمیز در برخی کشورها ممنوع شد زیرا آن را ناپسند می دانستند
[ترجمه ترگمان] این فیلم تحریک آمیز در برخی از کشورها ممنوع شد، چرا که این فیلم مستهجن تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این فیلم تحریک آمیز در برخی از کشورها ممنوع شد، چرا که این فیلم مستهجن تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It is obscene what these executives pay themselves when you consider how little they pay their workers.
[ترجمه گوگل] زمانی که این مدیران به کارگران خود حقوق کمی می دهند، بسیار زشت است
[ترجمه ترگمان] این شرم آور است که این مدیران وقتی شما را در نظر بگیرید که چقدر حقوق خود را پرداخت می کنند، خود را پرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرم آور است که این مدیران وقتی شما را در نظر بگیرید که چقدر حقوق خود را پرداخت می کنند، خود را پرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: designed to provoke sexual excitement.
• مترادف: lewd, pornographic, prurient, salacious
• مشابه: blue, dirty, erotic, filthy, foul, indecent, lascivious, lecherous, licentious, lubricious, provocative, raunchy, smutty, vile
• مترادف: lewd, pornographic, prurient, salacious
• مشابه: blue, dirty, erotic, filthy, foul, indecent, lascivious, lecherous, licentious, lubricious, provocative, raunchy, smutty, vile
- He enjoys obscene literature.
[ترجمه گوگل] او از ادبیات ناپسند لذت می برد
[ترجمه ترگمان] ادبیات مستهجن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ادبیات مستهجن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: hateful or disgusting to the senses or one's tastes; repulsive.
• مترادف: abominable, disgusting, repugnant, repulsive, vulgar
• مشابه: distasteful, indecent, nasty, objectionable, obnoxious, odious, offensive, rank, revolting
• مترادف: abominable, disgusting, repugnant, repulsive, vulgar
• مشابه: distasteful, indecent, nasty, objectionable, obnoxious, odious, offensive, rank, revolting
- The wedding reception was an obscene display of wealth.
[ترجمه گوگل] پذیرایی عروسی نمایش زشت ثروت بود
[ترجمه ترگمان] پذیرایی از عروسی نمایشی از ثروت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پذیرایی از عروسی نمایشی از ثروت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید