انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
- - -
... [مشاهده متن کامل]
- او متوجه نبود که همه به او خیره شده اند.
- 👀
- او از خطرات موقعیت بی خبر بود.
- ⚠️
- کودک کاملاً متوجه بحثی که نزدیکش اتفاق می افتاد نبود.
- 👶
- او کاملاً متوجه زمان نبود و قرارش را از دست داد.
- ⏰
- به نظر می رسید او متوجه نبود که احساساتش را جریحه دار کرده است.
- 😔
- به نظر می رسید آن ها از آشوب اطرافشان بی خبر بودند.
- 🌪️
- توریست ها کاملاً از هنجارهای فرهنگی کشور بی خبر بودند.
- 🌍
- او کاملاً متوجه نبود که تحت تعقیب است.
- 🕵️
- او تقریباً متوجه تغییرات اطرافش نبود.
- 🔄
- او تقریباً متوجه درد پای خود نبود.
- 🦵
- - -
- شهر باستانی به مرور زمان به فراموشی سپرده شد.
- 🏛️
- او خود را با نوشیدن به فراموشی کشاند تا از مشکلاتش فرار کند.
- 🍷
- بی توجهی او به قوانین باعث مشکلات زیادی شد.
- 📜
- بی خبری او از خطر همه را شوکه کرد.
- 😱
- طلسم قرار بود همه خاطرات آن رویداد را از بین ببرد.
- 🪄
- زمان حتی دردناک ترین خاطرات را از یاد می برد.
- ⏳
- او با بی توجهی از کنار تابلوهای هشدار عبور کرد.
- 🚧
- او با بی خبری لبخند زد و متوجه تنش موجود در اتاق نبود.
- 😊
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : oblivion
✅️ صفت ( adjective ) : oblivious
✅️ قید ( adverb ) : obliviously
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : oblivion
✅️ صفت ( adjective ) : oblivious
✅️ قید ( adverb ) : obliviously
definition = به روشی که نشان دهد شما از چیزی مطلع نیستید ، به ویژه آنچه در اطراف شما اتفاق می افتد.
obliviously ( adv ) = با بی اعتنایی، از روی بی توجهی، از روی بی خبری ، از روی غفلت، از روی فراموشی، از روی حواس پرتی، با بی اطلاعی، از روی بی اطلاعی ، به صورت ناخودآگاه
... [مشاهده متن کامل]
examples :
1 - Dinner was served a few hours later, and Rei seemed to be the only one that was obliviously happy.
چند ساعت بعد شام پذیرایی شد و به نظر می رسید ری تنها کسی است که به صورت ناخودآگاه خوشحال شده است.
2 - Distracted drivers chatting obliviously on a phone risk everyone's lives.
رانندگان حواس پرت که از روی بی توجهی در حال مکالمه هستند زندگی همه را به خطر می اندازند.
3 - He wandered out of the bar and obliviously walked the streets.
او از بار مشروب فروشی سرگردان خارج شد و با بی اعتنائی در خیابان ها قدم زد.
4 - The crisis began while I sat obliviously at the computer.
این بحران در حالی شروع شد که من با بی اعتنایی سر کامپیوتر نشسته بودم.
obliviously ( adv ) = با بی اعتنایی، از روی بی توجهی، از روی بی خبری ، از روی غفلت، از روی فراموشی، از روی حواس پرتی، با بی اطلاعی، از روی بی اطلاعی ، به صورت ناخودآگاه
... [مشاهده متن کامل]
چند ساعت بعد شام پذیرایی شد و به نظر می رسید ری تنها کسی است که به صورت ناخودآگاه خوشحال شده است.
رانندگان حواس پرت که از روی بی توجهی در حال مکالمه هستند زندگی همه را به خطر می اندازند.
او از بار مشروب فروشی سرگردان خارج شد و با بی اعتنائی در خیابان ها قدم زد.
این بحران در حالی شروع شد که من با بی اعتنایی سر کامپیوتر نشسته بودم.