obliteration


معنی: محو، خرابکاری
معانی دیگر: امحاء، حک، نسخ، پاک سازى، بطلان قانون ـ فقه : بطلان

جمله های نمونه

1. His aim in the east was obliteration to create a tabularasa for the new order which was in process of realization.
[ترجمه گوگل]هدف او در شرق محو ساختن تابلوی نظم جدیدی بود که در حال تحقق بود
[ترجمه ترگمان]هدف او در شرق برای ایجاد a برای نظم جدید که در فرآیند تحقق بود، محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The result of these invasions was the near obliteration of ancient Egypt.
[ترجمه گوگل]نتیجه این تهاجمات، نابودی نزدیک مصر باستان بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه این تهاجم، نابودی نزدیک مصر باستان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Angiogram 8 months later showed complete obliteration of the aneurysm of the internal carotid artery.
[ترجمه گوگل]آنژیوگرافی 8 ماه بعد از بین رفتن کامل آنوریسم شریان کاروتید داخلی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]angiogram ۸ ماه بعد، تکامل کامل آنوریسم رگ carotid داخلی را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The policy is obliteration, openly acknowledged.
[ترجمه گوگل]این سیاست محو است که آشکارا پذیرفته شده است
[ترجمه ترگمان]سیاست در حال محو شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After seeing the obliteration of its sister ship, Compunction had no desire to face them alone.
[ترجمه گوگل]پس از مشاهده نابودی کشتی خواهرش، Compunction هیچ تمایلی به رویارویی با آنها به تنهایی نداشت
[ترجمه ترگمان]پس از آن که ناپدید شدن کشتی خواهرش را دید، هیچ میل نداشت با آن ها تنها روبه رو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The obliteration of the grotto was not only possible, but relatively easy.
[ترجمه گوگل]از بین بردن غار نه تنها ممکن بود، بلکه نسبتاً آسان بود
[ترجمه ترگمان]محو این غار نه تنها امکان داشت بلکه نسبتا ساده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Obliteration of the right ventricularapex and increased echo reflectance at the right ventricular endocardium .
[ترجمه گوگل]محو شدن رأس بطن راست و افزایش بازتاب اکو در اندوکارد بطن راست
[ترجمه ترگمان]Obliteration از سمت راست و انعکاس انعکاس انعکاس در بطن راست endocardium
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All carotid stricture or obliteration occurred at the initial part.
[ترجمه گوگل]تمام تنگی یا محو شدن کاروتید در قسمت اولیه رخ داده است
[ترجمه ترگمان]تمامی stricture carotid یا محو در قسمت اولیه رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Endovenous radiofrequency obliteration had advantages of mild pain, rapid recovery and short hospitalizing time.
[ترجمه گوگل]محو کردن فرکانس رادیویی درون وریدی از مزایای درد خفیف، بهبودی سریع و زمان کوتاه بستری شدن در بیمارستان برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]Endovenous radiofrequency دارای مزایای ناشی از درد خفیف، بهبود سریع و زمان کوتاه زمانی کوتاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can see obliteration temporal horn of the lateral ventricle because of swelling of the hippocampus.
[ترجمه گوگل]شما می توانید محو شدن شاخ تمپورال بطن جانبی را به دلیل تورم هیپوکامپ مشاهده کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به خاطر ورم of، شاخ گیجگاهی میانی را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kangmai injection is a effective formula treating Arteriosclerotic obliteration by many years clinical observation.
[ترجمه گوگل]تزریق Kangmai یک فرمول موثر برای درمان انسداد شریان‌های اسکلروتیک با مشاهده بالینی چندین ساله است
[ترجمه ترگمان]تزریق Kangmai یک فرمول موثر برای محو کردن obliteration از طریق مشاهدات بالینی بسیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After seeing the obliteration of its sister ship, the Twilight Compunction had no desire to face them alone.
[ترجمه گوگل]پس از مشاهده نابودی کشتی خواهرش، گرگ و میش تمایلی به رویارویی با آنها به تنهایی نداشت
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که ناپدید شدن کشتی خواهرش را دید، Twilight compunction هیچ میل نداشت با آن ها تنها روبه رو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This suggests that the subducted sediment somehow survived as a chemically and physically distinct region large enough to avoid obliteration by diffusion.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که رسوب فرورانش شده به نحوی به عنوان یک منطقه شیمیایی و فیزیکی متمایز به اندازه کافی بزرگ باقی مانده است تا از محو شدن توسط انتشار جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که رسوب subducted به گونه ای از یک منطقه متمایز فیزیکی و فیزیکی به اندازه کافی بزرگ باقی مانده است تا از محو شدن با نفوذ اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He wears one of those anonymous Mao suits that Westerners have always considered emblematic of the obliteration of the individual under Communism.
[ترجمه گوگل]او یکی از آن کت و شلوارهای ناشناس مائو را می پوشد که غربی ها همیشه آن را نماد نابودی افراد تحت کمونیسم می دانستند
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن مایو anonymous را می پوشد که غربی ها همیشه به عنوان نمادی از محو افراد تحت کنترل کمونیسم در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Cretaceous period ended 65 m years ago with the obliteration of the dinosaurs.
[ترجمه گوگل]دوره کرتاسه ۶۵ متر سال پیش با نابودی دایناسورها به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]دوره Cretaceous ۶۵ میلیون سال پیش با محو شدن دایناسورها به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محو (اسم)
suppression, abolition, elimination, obliteration, erasure, effacement

خرابکاری (اسم)
obliteration, desolation, subversion, sabotage

انگلیسی به انگلیسی

• destruction; erasure; annihilation

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : obliterate
✅️ اسم ( noun ) : obliteration
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
نبود، عدم وجود

بپرس