obliquity

/əˈblɪkwɪti//əˈblɪkwɪti/

معنی: گمراهی، کجی، انحراف اخلاقی
معانی دیگر: اریبی، مایل بودن، واریبی، کژی، (عمل یا سخن و غیره) غیر مستقیمی، ایما و اشاره، ابهام، عدم صراحت، (ریاضی - هندسه) زاویه ی تمایل، درجه ی تمایل

جمله های نمونه

1. Methods 29 cases of GMC with obliquity of pelvis were treated with release or lengthening of the contracture of gluteal muscles, 1with distal transfer of origins of gluteal muscles.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: 29 مورد از GMC با انحراف لگن با آزادسازی یا طولانی‌شدن انقباض عضلات گلوتئال، 1 با انتقال دیستال منشاء عضلات گلوتئال درمان شدند
[ترجمه ترگمان]روش ها ۲۹ مورد GMC با obliquity از لگن با آزاد کردن یا lengthening ماهیچه های gluteal، ۱ با انتقال دوربرد مبدا ماهیچه های gluteal تیمار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This datasheet can account the obliquity result.
[ترجمه گوگل]این دیتاشیت می تواند نتیجه انحراف را محاسبه کند
[ترجمه ترگمان]این datasheet می تواند نتیجه obliquity را حساب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The movement must be done straightly without obliquity. The strength used must be steady.
[ترجمه گوگل]حرکت باید به طور مستقیم و بدون مایل انجام شود استحکام مورد استفاده باید ثابت باشد
[ترجمه ترگمان]این حرکت باید بدون انحراف اخلاقی انجام شود نیرو باید ثابت بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The effect of obliquity variations may, in concert with precession, be amplified by orbital inclination.
[ترجمه گوگل]تأثیر تغییرات انحرافی ممکن است، در هماهنگی با تقدم، با تمایل مداری تقویت شود
[ترجمه ترگمان]تاثیر تغییرات obliquity ممکن است در کنسرت با Precession آن را با تمایل اوربیتال تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Estimating true aortic size is confounded by obliquity, asymmetry, and non corresponding sites.
[ترجمه گوگل]تخمین اندازه واقعی آئورت با انحراف، عدم تقارن و مکان‌های غیر متناظر مختل می‌شود
[ترجمه ترگمان]تخمین اندازه دریچه آئورتی با obliquity، عدم تقارن و سایت های غیر مربوطه اشتباه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Great obliquity is good for transporting if the technics disposal permits Obliquity is always 4~%.
[ترجمه گوگل]انحراف بزرگ برای حمل و نقل خوب است اگر دفع فنی اجازه می دهد انحراف همیشه 4~٪ است
[ترجمه ترگمان]obliquity بزرگ برای حمل و نقل خوب است اگر مجوز دفع technics همیشه ۴ درصد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is here that the obliquity factor makes a crucial difference.
[ترجمه گوگل]اینجاست که عامل انحراف تفاوت اساسی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]در اینجا است که فاکتور obliquity یک تفاوت اساسی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The minor error of baseline length and obliquity will cause high terrain larger error.
[ترجمه گوگل]خطای جزئی طول خط پایه و انحراف باعث خطای بزرگتر در زمین بالا می شود
[ترجمه ترگمان]خطای جزیی در طول خط پایه و obliquity باعث خطای بسیار بالای زمین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The obliquity of ecliptic is the fundamental cause of the seasons.
[ترجمه گوگل]انحراف دایره البروج علت اساسی فصول است
[ترجمه ترگمان]obliquity of یکی از علل اساسی فصول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The obliquity of the ecliptic is the fundamental cause of the seasons.
[ترجمه گوگل]انحراف دایره البروج علت اساسی فصول است
[ترجمه ترگمان]The of علت اصلی فصول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper introduces the application of obliquity sensor AME-B002 in automatic balance system.
[ترجمه گوگل]این مقاله کاربرد سنسور انحراف AME-B002 را در سیستم تعادل خودکار معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به معرفی کاربرد سنسور obliquity - B۰۰۲ در سیستم تعادل خودکار می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A new method of measuring the obliquity and direction of rigid bodies based on the theory of unbalanced Wheatstone bridge was given.
[ترجمه گوگل]روش جدیدی برای اندازه گیری انحراف و جهت اجسام صلب بر اساس نظریه پل وتستون نامتعادل ارائه شد
[ترجمه ترگمان]روش جدیدی برای اندازه گیری the و جهت اجسام سخت براساس تیوری پل Wheatstone نامتعادل ارایه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To evaluate the surgical treatment methods and effects of gluteal muscle contracture(GMC) with obliquity of pelvis.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی روش های درمان جراحی و اثرات انقباض عضلات گلوتئال (GMC) با مایل بودن لگن
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی روش های درمان جراحی و اثرات ماهیچه gluteal (GMC)با obliquity لگن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results of spectrum analysis showed that 0. 1 Ma ( eccentricity ) and 4 9 ka ( obliquity ) cycles existed during 0~ 0 MaBP.
[ترجمه گوگل]نتایج تجزیه و تحلیل طیف نشان داد که چرخه های 0 1Ma (خروج از مرکز) و 49ka (مویب) در طول 0 تا 0 MaBP وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج تجزیه و تحلیل طیفی نشان داد که ۰ ۱ H (eccentricity)و ۴ ۹ (obliquity)در طول ۰ ۰ MaBP وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گمراهی (اسم)
aberrance, aberration, misdirection, loss, amusement, slip, obliquity, errancy

کجی (اسم)
obliquity, deformation, leaning, skew, curvature, slant, slope, list, crook, tilt, clubfoot, inflection, flection, hade

انحراف اخلاقی (اسم)
obliquity, sinuosity

تخصصی

[عمران و معماری] میل
[نساجی] تمایل - کجی - انحراف
[ریاضیات] میل، انحراف

انگلیسی به انگلیسی

• state of being oblique; slant, incline; deviation, aberration; state of being indirect, lack of straightforwardness

پیشنهاد کاربران

بپرس