objectionable

/əbˈdʒekʃənəbl̩//əbˈdʒekʃnəbl̩/

معنی: مورد ایراد، ناشیسته
معانی دیگر: ناخوشایند، زننده، آزار انگیز، قابل مخالفت، پاد پذیر، واسرنگیدنی، قابل اعترا­، ایراددار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: objectionably (adv.)
• : تعریف: arousing or resulting in objection, complaint, or disapproval.
مترادف: disagreeable, offensive, unacceptable
متضاد: agreeable, unobjectionable
مشابه: abominable, deplorable, displeasing, improper, intolerable, loathsome, obnoxious, repugnant, ugly, unbearable, undesirable, unpleasant, unsavory, unseemly, vile

- His parents found his choice of a wife objectionable.
[ترجمه گوگل] والدینش انتخاب همسر او را قابل اعتراض دانستند
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش انتخاب او را در مورد یک زن که قابل اعتراض بود، پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I didn't see anything objectionable in the letter, so I don't know why he was offended.
[ترجمه گوگل] من در نامه چیز قابل اعتراضی ندیدم، بنابراین نمی دانم چرا او ناراحت شد
[ترجمه ترگمان] من در این نامه چیز مهمی ندیدم، بنابراین نمی دانم چرا ناراحت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many people find spitting in public to be objectionable behavior.
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم تف کردن در ملاء عام را رفتاری ناپسند می دانند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم در ملا عام تف می اندازند تا رفتار انتقادی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his brother's behavior was quite objectionable
رفتار برادرش کاملا زننده بود.

2. I myself didn't find his behaviour objectionable.
[ترجمه گوگل]من خودم رفتارش را قابل اعتراض ندیدم
[ترجمه ترگمان]به نظر من رفتار او ناخوشایند نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I found the violence in that film really objectionable.
[ترجمه گوگل]من خشونت در آن فیلم را واقعا قابل اعتراض دیدم
[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که خشونت در آن فیلم واقعا قابل ایراد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why are you being so objectionable today?
[ترجمه گوگل]چرا امروز انقدر مخالف هستید؟
[ترجمه ترگمان]چرا امروز این قدر ناراحت شده ای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His drunken behaviour was extremely objectionable.
[ترجمه گوگل]رفتار مستی او به شدت قابل اعتراض بود
[ترجمه ترگمان]رفتار drunken به شدت ناخوشایند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This programme contains scenes some viewers may find objectionable .
[ترجمه حامد فاردار] این برنامه حاوی صحنه هایی است که ممکن است برای برخی از بینندگان ناخوشایند باشد
|
[ترجمه گوگل]این برنامه حاوی صحنه هایی است که برخی از بینندگان ممکن است اعتراض کنند
[ترجمه ترگمان]این برنامه حاوی صحنه هایی است که برخی از بینندگان ممکن است در آن اعتراضی پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The council tax will retain the most objectionable parts of the poll tax - the head count tax on the individual.
[ترجمه گوگل]مالیات شورایی، اعتراض آمیزترین بخش های مالیات نظرسنجی - مالیات بر تعداد سر افراد را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]مالیات شوراها، مهم ترین بخش های مالیات سنجی را حفظ خواهد کرد - رئیس مالیات بر روی فرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the big slob didn't even realize how objectionable he was.
[ترجمه گوگل]و لخت بزرگ حتی متوجه نشد که او چقدر قابل اعتراض است
[ترجمه ترگمان]و the هم حتی نفهمیده بود که او چقدر ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pleading was, however, objectionable on various formal grounds which formed the basis of the special demurrer.
[ترجمه گوگل]با این حال، این درخواست به دلایل رسمی مختلف قابل اعتراض بود که اساس کار شکایت کننده ویژه را تشکیل می داد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این التماس در زمینه های مختلف رسمی که اساس of خاص را تشکیل می داد، قابل اعتراض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objectionable pictures have been deemed to contribute to a hostile environment.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که تصاویر اعتراض آمیز به یک محیط خصمانه کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]تصاویر objectionable به عنوان کمک به یک محیط خصمانه در نظر گرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I find him most objectionable.
[ترجمه گوگل]من او را قابل اعتراض ترین می دانم
[ترجمه ترگمان]او را بیشتر از همه دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They accepted an objectionable, racially-discriminatory basis on which Hong Kong citizenship would be decided.
[ترجمه گوگل]آنها یک مبنای اعتراض آمیز و تبعیض نژادی را پذیرفتند که بر اساس آن شهروندی هنگ کنگ تصمیم گیری می شد
[ترجمه ترگمان]آن ها یک اساس تبعیض آمیز و racially که براساس آن شهروندی هنگ کنگ به آن تصمیم گیری خواهد شد را پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The rabbits find that most objectionable and are often very pleased to leave of their own accord.
[ترجمه گوگل]خرگوش‌ها آن را بسیار ناپسند می‌دانند و اغلب از رفتن به میل خود بسیار خوشحال هستند
[ترجمه ترگمان]خرگوش ها متوجه می شوند که خیلی هم ناخوشایند هستند و از خودشان هم خیلی خوششان می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Paragraph 11 is objectionable also, in my opinion, in that it appears to contemplate the possibility of a class remedy.
[ترجمه گوگل]به نظر من، بند 11 نیز از این جهت قابل اعتراض است که به نظر می‌رسد امکان درمان طبقاتی را در نظر می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]به نظر من این بند ۱۱ مورد پسند است و به نظر می رسد که در نظر دارد امکان درمان یک کلاس درمانی را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مورد ایراد (صفت)
objectionable

ناشیسته (صفت)
objectionable

تخصصی

[حقوق] قابل ایراد، قابل اعتراض، مکروه

انگلیسی به انگلیسی

• arousing opposition; causing objection; repulsive; unpleasant
someone or something that is objectionable is offensive and unacceptable; a formal word.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: بَرآختشتنی

⚫ نگارش به خط لاتین: Barāxteshtani

⚫ آمیخته از: برآختش ( objection ) و �پسوند �ی� به وجه مصدری� ( able )
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

اعتراض برانگیز
قابل سرزنش
objectionable weed seeds= بذور علفهای هرز غیرمجاز
قابل اِشکال
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : object / objectify
✅️ اسم ( noun ) : object / objection / objectivity / objectification / objective / objector
✅️ صفت ( adjective ) : objective / objectionable
✅️ قید ( adverb ) : objectively
مورد ایراد، ایراد دار
مورد انتقاد
I don't find this name so objectionable.
زننده و تو مخی
used to describe people or things that you dislike
objectionable hair
موی زائد
ناخوشایند
زننده
قابل اعتراض
نامناسب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس