object to

پیشنهاد کاربران

مخالف بودن با ، مخالفت کردن با
She objected to having her photo taken
او با گرفتن عکس مخالف بود .
حقوقی در دادگاه: اعتراض دارم
اعتراض کردن
مخالفت کردن
انتقاد کردن
رد کردن
انتقاد کردن
مخالفت کردن
Agree with someone or something
اعتراض کردن

بپرس