override

/ˌoʊvəˈraɪd//ˌəʊvəˈraɪd/

معنی: لغو کردن، باطل کردن، پایمال کردن، باطل ساختن، سواره گذشتن از، برتری جستن بر، برتر یا مهمتر بودن
معانی دیگر: از روی چیزی رد شدن، (از مشکل و غیره) گذشتن، طی کردن، مستولی شدن، فایق آمدن، لگد مال کردن، پامال کردن، (در قضاوت دادگستری یا داوری مسابقه یا فرماندهی و غیره) حکم بالاتر دادن، حکم ارجح دادن، دستور مادون خود را باطل کردن، ملغی کردن، تحت الشعاع قرار دادن، سوار چیزی شدن، (از اسب) زیادی سواری کشیدن، خسته کردن، (بیش از طاقت اسب) سواری کردن، (بازرگانی) بخشی از کارمزد عامل فرعی یا فروشنده ی دست دوم را سهم بردن، سهم فروشنده از فروش فروشندگان جز

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overrides, overriding, overridden, overrode
(1) تعریف: to supersede in authority so as to nullify or set aside.
مشابه: overrule, quash

- A two-thirds vote overrides the veto.
[ترجمه گوگل] دو سوم آرا حق وتو را لغو می کند
[ترجمه ترگمان] رای گیری دو سوم در مورد حق وتو انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to intercept and cancel the effect of.

- The "safety on" command will override a command to fire.
[ترجمه گوگل] فرمان "ایمنی روشن" فرمان شلیک را لغو می کند
[ترجمه ترگمان] فرمان \" ایمنی بر روی فرمان، فرماندهی را به آتش خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to prevail over (someone or something) through importance, intensity, or audacity.

- Their panic overrode all consideration of others' needs.
[ترجمه گوگل] هراس آنها همه توجه به نیازهای دیگران را تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان] وحشت آن ها تمام توجه دیگران را به خود جلب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to ride over, esp. in such a manner as to trample.
اسم ( noun )
مشتقات: overriding (adj.)
(1) تعریف: the act or process, or an instance, of overriding.

- The override of the president's veto.
[ترجمه گوگل] لغو حق وتوی رئیس جمهور
[ترجمه ترگمان] لغو حق وتو رئیس جمهور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an extra commission or percentage of sales paid to an executive.

(3) تعریف: the ability to take precedence over and countermand an ordinarily automatic mechanical process, or the device that has this ability.

(4) تعریف: the exceeding of a budgetary cost estimate.

جمله های نمونه

1. The EU commission exercised its power to override British policy.
[ترجمه گوگل]کمیسیون اتحادیه اروپا از قدرت خود برای نادیده گرفتن سیاست بریتانیا استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]کمیسیون اتحادیه اروپا قدرت خود را برای نادیده گرفتن سیاست بریتانیا اعمال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The welfare of a child should always override the wishes of its parents.
[ترجمه kaveh] رفاه یک کودک همیشه باید بر خواسته های پدر و مادرش برتری داشته باشد.
|
[ترجمه گوگل]رفاه یک کودک همیشه باید بر خواسته های والدینش غلبه کند
[ترجمه ترگمان]رفاه یک کودک همیشه باید خواسته های پدر و مادرش را باطل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Considerations of safety override all other concerns.
[ترجمه کاوه] ملاحظات ایمنی بر همه نگرانیهای دیگر غلبه دارد.
|
[ترجمه گوگل]ملاحظات ایمنی همه نگرانی های دیگر را نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]ملاحظات مربوط به ایمنی تمام نگرانی های دیگر را بر هم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The heating system has a manual override.
[ترجمه گوگل]سیستم گرمایش دارای یک رد دستی است
[ترجمه ترگمان]سیستم گرمایش یک برتری دستی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A special code is needed to override the time lock.
[ترجمه گوگل]برای لغو قفل زمان به کد خاصی نیاز است
[ترجمه ترگمان]یه رمز خاص باید قفل زمان رو باطل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The President used his veto to override the committee's decision.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از وتوی خود برای نادیده گرفتن تصمیم کمیته استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور از حق وتوی خود برای لغو تصمیم کمیته استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The needs of the mother should not override the needs of the child.
[ترجمه گوگل]نیازهای مادر نباید بر نیازهای کودک غلبه کند
[ترجمه ترگمان]نیازهای مادر نباید نیازهای کودک را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Senate voted to override the President's veto of the proposed measures.
[ترجمه گوگل]سنا به لغو وتوی رئیس جمهور در مورد اقدامات پیشنهادی رأی داد
[ترجمه ترگمان]سنا رای داد که مخالفت رئیس جمهور با اقدامات پیشنهادی را باطل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Can you override the automatic locking system?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید سیستم قفل خودکار را نادیده بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی سیستم قفل خودکار خودکار رو باطل کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pills are designed to override your body's own hormones.
[ترجمه گوگل]این قرص ها برای غلبه بر هورمون های بدن شما طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان]قرص ها طوری طراحی شدن که هورمون های بدن تو رو باطل کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Senate had a sufficient majority to override the presidential veto .
[ترجمه گوگل]سنا از اکثریت کافی برای لغو وتوی ریاست جمهوری برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]سنا اکثریت کافی داشت که وتوی ریاست جمهوری را باطل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Senate voted to override the president's veto.
[ترجمه گوگل]سنا به لغو وتوی رئیس جمهور رأی داد
[ترجمه ترگمان]سنا به لغو حق وتو رای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pilots tried to manually override the plane's computer control.
[ترجمه گوگل]خلبانان سعی کردند به صورت دستی کنترل کامپیوتر هواپیما را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]خلبانان سعی کردند کنترل کامپیوتر هواپیما را به صورت دستی کنترل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Anyone could ask a three-judge panel to override those classifications and order a document released.
[ترجمه گوگل]هر کسی می‌تواند از یک هیئت سه قاضی بخواهد که این طبقه‌بندی‌ها را نادیده بگیرد و دستور انتشار سند بدهد
[ترجمه ترگمان]هر کسی می تواند از یک هیات قضات سه نفره درخواست کند که این طبقه بندی ها را باطل کنند و یک سند آزاد شده را سفارش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

پایمال کردن (فعل)
overwhelm, suppress, override, inculcate, devastate, trample

باطل ساختن (فعل)
override, rescind, falsify

سواره گذشتن از (فعل)
override

برتری جستن بر (فعل)
override, overtop

برتر یا مهمتر بودن (فعل)
override

تخصصی

[کامپیوتر] باطل کردن .
[برق و الکترونیک] حذف کردن خنثی کردن تاثیر کنترل خواکار با استفاده از کنترل دستی .
[حقوق] کنار گذاشتن، لغو کردن، نسخ کردن
[ریاضیات] پاک کردن

انگلیسی به انگلیسی

• commission on sales; manual operation that bypasses an automatic operation; voiding of a decision or authority of another (especially of a lower rank)
void decision or authority of another (especially one lower in rank); bypass (electrical circuits, systems, etc.); operate manually in order to bypass an automatic function; trample (by a horse)
if something overrides other things, it is more important than these things.
if you override an automatic machine, you operate it manually, for example because it would be unsafe to allow it to operate automatically.
if you override a person or their decisions, you cancel their decisions because you have more authority than they have.
an override is an attempt to cancel someone's decisions by using your authority over them or by gaining more votes than them in an election or contest; used in american english.
see also overriding.

پیشنهاد کاربران

سبقت وجلو رفتن ( پیشرفت ) از دیگران.
Override the time, keeps you in Void.
VERB
( از مشکل و غیره ) گذشتن - بر مشکل و ایرادی فائق آمدن
توضیح:
اصطلاح runout یک کاربرد فنی داره در زمینه تجهیزات روتاری و اشاره به مشکل لنگ زدن و چرخش خارج از مرکز مجموعه شفت و کوپلینگ این تجهیزات داره.
e. g.
Overriding a runout condition
Refuse to accept
در برنامه نویسی، کلمه "override" به فارسی به معنای "بازنویسی" یا "تغییر دادن" ترجمه می شود. این واژه معمولاً برای اعلام این استفاده می شود که یک کلاس فرزند ( یا زیرکلاس ) تابع یا ویژگی ( متد یا فیلد ) از کلاس والد ( یا ابرکلاس ) را بازنویسی یا تغییر داده است تا عملکرد خود را اجرا کند.
خاموش کردن
فراتر رفتن از
Verb - transitive :
متوقف کردن یک ماشین ( از انجام کاری که آن را به صورت خودکار انجام می دهد. )
به عنوان مثال:
Can you override the automatic locking system?
Noun - counrtable :
متوقف سازی
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/override
از کار انداختن، متوقف کردن ( عملکرد اتوماتیک )
خارج کردن از عملکرد اتوماتیک و رفتن ب حالت دستی
to stop a machine doing something that it does by itself:
?Can you override the automatic locking system
گازشو بگیر عقب نمونی
غلبه کردن
کنار گذاشتن، از روی نظر و عقیده گذشتن و بی اعتبار دانستن آن، از کنار چیزی گذشتن، نادید گرفتن،
The president used his veto to override the committee's decision.
دستی کار کاردن با یک سیستم اتوماتیک از کار افتاده
...
[مشاهده متن کامل]

He overrode the autopilot when he realized it was malfunctioning.
تحت کنترل درآودن، در دست گرفتن کنترل چیزی، مهار کردن، عنان امر رو در دست گرفتن
The pills are designed to override your body's own hormones.
جای چیز دیگری رو گرفتن ( چون از آن چیز مهتر است )
Parents' concern for their children's future often overrides all their other concerns.
بیش از حد مجاز بلیط از وسیله نقلیه استفاده کردن
There is a $20 penalty for passengers who travel without a ticket or override.

نسخ ( باطل شدن حکم قبلی بوسیله حکم جدید )
As a verb:
To cancel
To interrupt the action of ( an automatic device typically in order to take manual control

As a noun
1.
a device for suspending an automatic function on a machine.
وسیله یا دستگاهی برای به تعویق انداختن کارکرد/عملکرد اتوماتیک به غیر اتوماتیک/غیر خودکار/ دستی/انسانی.
دستگاهی که حالت اتوماتیک ( چیزی ) را به صورت غیر اتوماتیک در می آورد ( از حالت خودکار خارج میکند ) به صورتی که توسط انسان دستی کنترل شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Captain, the life - support system override jammed.
Star Trek TOS
2.
تجهیزات/ ترفند/تدابیر / فن . . . تغییر دادن سیستم اتوماتیک به غیر اتوماتیک به صورتی که توسط انسان دستی کنترل شود. ( برای مدتی )
Prepare your manual overrides. You may need them.
Star Trek TOS

باطل کردن، بی اثر کردن
[رایانه] رونویسی کردن ( مخصوصا در برنامه نویسی شیءگرا )
تحت الشعاع قرار دادن
وتو کردن
اضافه تر از - زیادی
نادیده گرفتن
اهمیت ندادن
غلبه کردن، غالب شدن/آمدن
لغو کردن، باطل کردن، بازتعریف کردن
پیشی گرفتن بر
کنترل دستی . . . را به دست گرفتن
( to take manual control of ( a system that is usually under automatic control
( to counteract the normal operation of ( an automatic control
to take precedence over
preempt
بازتعریف کردن ( چیزی یا موضوعی با منطق خاصی )
کمیسیون فروش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس