🔸 تعریف ها:
1. ** ( بازی های کارتی – ریشه ) :**
وقتی بازیکن بیش از حد به کارت هایش اعتماد کند و با بازی اشتباه موقعیتش را خراب کند.
مثال: He overplayed his hand in poker.
او در پوکر بیش از حد روی دستش حساب کرد و شکست خورد.
... [مشاهده متن کامل]
2. ** ( اجتماعی – سیاسی ) :**
وقتی فرد یا گروهی بیش از حد به قدرت یا نفوذ خود اعتماد کند و در نتیجه فرصت موفقیت را از دست بدهد.
مثال: The union overplayed its hand by demanding too much.
اتحادیه با درخواست های بیش از حد دستش را خراب کرد.
3. ** ( روزمره – استعاری ) :**
اشاره به کسی که بیش از حد فشار می آورد یا زیاده روی می کند و نتیجه معکوس می گیرد.
مثال: She overplayed her hand by bragging too much.
او با زیاد لاف زدن دستش را خراب کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
overreach – push too far – miscalculate – overestimate oneself – blow one’s chance
1. ** ( بازی های کارتی – ریشه ) :**
وقتی بازیکن بیش از حد به کارت هایش اعتماد کند و با بازی اشتباه موقعیتش را خراب کند.
مثال: He overplayed his hand in poker.
او در پوکر بیش از حد روی دستش حساب کرد و شکست خورد.
... [مشاهده متن کامل]
2. ** ( اجتماعی – سیاسی ) :**
وقتی فرد یا گروهی بیش از حد به قدرت یا نفوذ خود اعتماد کند و در نتیجه فرصت موفقیت را از دست بدهد.
مثال: The union overplayed its hand by demanding too much.
اتحادیه با درخواست های بیش از حد دستش را خراب کرد.
3. ** ( روزمره – استعاری ) :**
اشاره به کسی که بیش از حد فشار می آورد یا زیاده روی می کند و نتیجه معکوس می گیرد.
مثال: She overplayed her hand by bragging too much.
او با زیاد لاف زدن دستش را خراب کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
خود را دست بالا تصور کردن ( به اشتباه )
دست خودت را بهتر و قویتر از دیگران تصور کردن ( به غلط )
موقعیت خود را بهتر از آنچه هست دیدن ( به غلط )
دست خودت را بهتر و قویتر از دیگران تصور کردن ( به غلط )
موقعیت خود را بهتر از آنچه هست دیدن ( به غلط )
... [مشاهده متن کامل]
از بین بردن شانس موفقیت با اعتماد بیش از حد به موقعیت خود؛ مرتکب اشتباه شدن به دلیل این باور که موقعیت فرد قوی تر یا بهتر از آن چیزی است که واقعاً هست؛ زیادی به خود مطمئن بودن؛ شانس خود را از دست دادن به دلیل اعتماد زیاد به خود داشتن
برنی ( با سردی ) : اتفاقاً نقشه های دیگری برای مشارکت مالی فرانک در نمایش دارم. اگر موفق بشه - اگر نمایش خوب از آب در بیاد، به عنوان هدیه اونو شریک پنج درصد می کنم.
جورجی ( با تردید ) : آیا. . . تعهد کتبی بهش می دی؟
برنی ( با عصبانیت از جا می پرد ) : نه، تعهد کتبی به تو نمی دم.
جورجی ( با رنگ پریدگی ) : اگر این کار رو بکنی به اون کمک می کنه. فردا - یا این هفته احتمالا باید با موقعیت بدی رو به رو بشه: با نقدهای تندی که زیر سؤال میبرنش.
برنی ( به او نگاه می کند ) : تو باهوشی. . . شانس خودت رو با اعتماد به نفس بیش از حد خراب نکن. بیا با حقیقت روبرو بشیم، فرانک ممکن است از اینجا به هر جایی برود، حتی به یک حرفه سینمایی درآمدزا. یا ممکنه دوباره به ورطه نابودی برگرده، که تو هم با او همراه میشی.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه # دختر روستایی، # اثر کلیفورد اودیتس ( ص ۴۱، نسخه چاپی )

دچار غرور کاذب شدن ، از بین بردن شانس موفقیت به خاطر اعتماد زیادی به موفقیت خود .
شانس خود را به دلیل غُلُو کردن، از دست دادن
با اعتماد به نفس بیش از حد رفتار کردن
دچار خود بزرگ بینی شدن
به عنوان نمونه :
زیادی به خود مطمئن شدن
پا را از گلیم خود بیشتر باز کردن
زیاد اصرار کردن، زیاده روی کردن
به خاطر اعتماد به نفس زیادی بند را آب دادن، با غرور بیجا دچار اشتباه شدن