overestimate

/ˌoʊvəˈrestɪmeɪt//ˌəʊvəˈrestɪmeɪt/

معنی: غلو کردن، دست بالا گرفتن، زیاد براورد کردن
معانی دیگر: زیادی تخمین زدن، فزون برآورد کردن، گزاف سنجی کردن، (بیش از واقعیت) وانمود کردن، زیاد برآوردکردن، بیش از اندازه واقعی بها گذاشتن بر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overestimates, overestimating, overestimated
• : تعریف: to place too high or great an estimate on.
متضاد: underestimate

- I overestimated my tax refund.
[ترجمه بهزاد] من بازگردان مالیاتم ( پول مالیاتی که به اشتباه، بیشتر از شخص گرفته شده و بنا به اعتراض وی به او بازگردانده می شود ) را بیشتر از اندازه پیش بینی کردم.
|
[ترجمه گوگل] من بازپرداخت مالیات خود را بیش از حد برآورد کردم
[ترجمه ترگمان] من refund رو بیش از حد تخمین زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You overestimate my value to the company.
[ترجمه آرمان بدیعی] شما ارزش من را در شرکت دست بالا گرفتید.
|
[ترجمه گوگل] شما ارزش من برای شرکت را بیش از حد ارزیابی می کنید
[ترجمه ترگمان] تو ارزش منو توی شرکت دست بالا گرفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: overestimation (n.)
• : تعریف: too high or great an estimate.
متضاد: underestimate

جمله های نمونه

1. he tends to underestimate his enemies and overestimate the power of his own friends
او تمایل دارد که دشمنانش را دست کم بگیرد و قدرت دوستانش را بیش از واقع برآورد کند.

2. He tends to overestimate his own abilities.
[ترجمه Pouria] او تمایل دارد که روی توانایی خودش بیش از حد حساب باز کند.
|
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد توانایی های خود را بیش از حد ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد توانایی های خود را دست بالا بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Never underestimate your power to change yourself. Never overestimate your power to change others.
[ترجمه Pouria] هرگز توانایی خود را برای تغییر خود دست کم نگیرید. هرگز روی توانایی خود برای تغییر دیگران بیش از حد حساب باز نکنید.
|
[ترجمه گوگل]هرگز قدرت خود را برای تغییر خود دست کم نگیرید هرگز قدرت خود را برای تغییر دیگران دست بالا نگیرید
[ترجمه ترگمان]هرگز قدرت خود را دست کم نگیرید تا خود را تغییر دهید هرگز قدرت خود را دست بالا نگیرید تا دیگران را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is easy to overestimate the cost of this kind of research.
[ترجمه گوگل]به راحتی می توان هزینه این نوع تحقیقات را بیش از حد تخمین زد
[ترجمه ترگمان]تخمین هزینه این نوع از تحقیقات آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While girls lack confidence, boys often overestimate their abilities.
[ترجمه گوگل]در حالی که دختران فاقد اعتماد به نفس هستند، پسرها اغلب توانایی های خود را بیش از حد ارزیابی می کنند
[ترجمه ترگمان]در حالی که دختران فاقد اعتماد به نفس هستند، پسرها اغلب توانایی های خود را دست بالا می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The figure of 30% is clearly an overestimate.
[ترجمه گوگل]رقم 30 درصد به وضوح بیش از حد برآورد شده است
[ترجمه ترگمان]میزان ۳۰ % به وضوح، بیش از حد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think you overestimate me, Fred.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم تو مرا بیش از حد ارزیابی می کنی، فرد
[ترجمه ترگمان]\"فکر کنم دست بالا گرفتی،\" فرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Research shows that people consistently overestimate the time they spend working and underestimate their leisure time.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می‌دهد که افراد به طور مداوم زمانی را که صرف کار می‌کنند دست‌کم می‌گیرند و اوقات فراغت خود را دست‌کم می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان می دهد که افراد به طور مداوم زمان را دست بالا می گیرند و اوقات فراغت خود را ناچیز می شمارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A Harvard University survey found that Americans significantly overestimate the cost of higher education.
[ترجمه گوگل]یک نظرسنجی دانشگاه هاروارد نشان داد که آمریکایی ها به طور قابل توجهی هزینه آموزش عالی را بیش از حد برآورد می کنند
[ترجمه ترگمان]یک نظرسنجی از دانشگاه هاروارد نشان داد که آمریکایی ها به طور قابل توجهی هزینه آموزش عالی را دست بالا می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They say that supermarkets will overestimate next year's requirements and then force farmers to discount.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که سوپرمارکت ها نیازهای سال آینده را بیش از حد برآورد می کنند و سپس کشاورزان را مجبور به تخفیف می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که سوپرمارکت ها الزامات سال آینده را دست بالا می گیرند و سپس کشاورزان را مجبور به تخفیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The research also suggests that farmers overestimate the size of the fox population.
[ترجمه گوگل]این تحقیق همچنین نشان می دهد که کشاورزان اندازه جمعیت روباه را بیش از حد برآورد می کنند
[ترجمه ترگمان]این تحقیق همچنین نشان می دهد که کشاورزان اندازه جمعیت روباه را دست بالا می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In general they overestimate the amount available and underestimate the time wasted by being fragmented in small amounts on rather trivial matters.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، آنها مقدار موجود را بیش از حد تخمین می زنند و زمان تلف شده را با تقسیم کردن در مقادیر کم بر روی موضوعات نسبتاً بی اهمیت دست کم می گیرند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی آن ها میزان موجود را دست بالا می گیرند و زمان هدر رفتن را در مقادیر کم و نسبتا بی اهمیت ناچیز می شمارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would be difficult to overestimate the importance of the bony fish in the economy of the sea.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان اهمیت ماهی استخوانی در اقتصاد دریا را دست بالا گرفت
[ترجمه ترگمان]برآورد اهمیت ماهی استخوانی در اقتصاد دریا دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is hard to overestimate the impact of the crisis.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان تأثیر این بحران را دست بالا ارزیابی کرد
[ترجمه ترگمان]برآورد تاثیر این بحران دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Never overestimate your ability or strength when swimming in the ocean.
[ترجمه گوگل]هرگز توانایی یا قدرت خود را هنگام شنا در اقیانوس دست بالا نگیرید
[ترجمه ترگمان]هرگز در هنگام شنا کردن در اقیانوس توانایی و قدرت خود را دست بالا نگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلو کردن (فعل)
overstate, overcharge, overestimate

دست بالا گرفتن (فعل)
overestimate

زیاد براورد کردن (فعل)
overestimate, overrate

تخصصی

[ریاضیات] فزون برآورد، تخمین اضافی

انگلیسی به انگلیسی

• overrate, overvalue; estimate as being greater than it actually is
if you overestimate someone or something, you think that they are better, bigger, or more important than they really are.

پیشنهاد کاربران

Opposite=underestimate
پیشنهاد ها :
Overestimate
کِهسَنجیدن = که ( بزرگ ) سنجیدن
بیشاسنجیدن = بیشا ( بیشتر از ) سنجیدن.
Underestimate
مِهسَنجیدَن = مه ( کوچک ) سنجیدن
کماسنجیدن = کما ( کمتر از ) سنجیدن
اَبرگرفتن = ( از "اَبَر" به معنای" بالا" و گرفتن ) کسی را دست بالا گرفتن. کسی را بیشتر از آن چیزی که است پنداشتن.
م. ث
اگر پیش از مسابقه، حریف خودت رو بیاَبرگیری، روحیَت به کلی تضعیف می شه.
زیادی تخمین زدن
بیش از حد برآورد کردن
دست بالا گرفتن
اغراق کردن، مبالغه کردن
دست بالا گرفتن_ غُلو کردن
بیش برآورد
بیش از حد/بیش از اندازه تخمین زدن
قُپی آمدن، خالی بستن
براورد بیش از اندازه
مبالغه کردن
اغراق کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس