officeholder

/ˈɑːfəshoʊldər//ˈɒfɪshəʊldə/

معنی: شاغل مقام
معانی دیگر: صاحب منصب دولت، کارمند دولت، صاحب مقام، دیوان سالار، دیوان گر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who holds a position in government.

جمله های نمونه

1. They appear to be in a mood to vote against office-holders in the elections.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد آنها در حال رای دادن علیه صاحبان مناصب در انتخابات هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که آن ها در حال حاضر برای رای دادن به دارندگان مناصب در انتخابات رای می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When anything like this happened, every office-holder in the community made speeches passing the buck on to the police department.
[ترجمه گوگل]وقتی چنین اتفاقی می‌افتاد، هر یک از مسئولان جامعه سخنرانی می‌کردند و هزینه‌ها را به اداره پلیس می‌دادند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که هر چیزی مثل این اتفاق افتاد، همه ادارات در جامعه سخنرانی کردند که در حال عبور از این باک به بخش پلیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In March 1981 the office-holders of the association decided to invite the newly appointed Ambassador Popov to lunch.
[ترجمه گوگل]در مارس 1981، صاحبان دفتر انجمن تصمیم گرفتند تا سفیر جدید پوپوف را به ناهار دعوت کنند
[ترجمه ترگمان]در مارس ۱۹۸۱، دارندگان این انجمن تصمیم گرفتند تا سفیر جدید appointed را به ناهار دعوت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Like the other office-holders, I am debarred by my office from membership of the professional conduct committees.
[ترجمه گوگل]من نیز مانند سایر صاحب منصبان، توسط دفترم از عضویت در کمیته های رفتار حرفه ای محروم هستم
[ترجمه ترگمان]من هم مثل سایر دارندگان مناصب، اجازه شرکت در دفتر کارم را از عضویت کمیته های تخصصی حرفه ای معاف خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then there was Robert M. . Sweitzer, a veteran office-holder, who became county treasurer in December 193
[ترجمه گوگل]سپس رابرت ام سوئیتزر، یک کارمند کهنه کار، که در دسامبر 193 خزانه دار شهرستان شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن رابرت م Sweitzer، یک کارمند کهنه کار که در دسامبر ۱۹۳ به خزانه دار تبدیل شد، در آنجا حضور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They can not live in permanent assembly, to provide the drive for history, but must delegate to specialist office-holders.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانند در مجمع دائمی زندگی کنند تا انگیزه تاریخ را فراهم کنند، اما باید به صاحبان دفتر متخصص واگذار کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند در مجلس دائمی زندگی کنند تا راه را برای تاریخ فراهم کنند، اما باید به کارمندان متخصص مراجعه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Allowance of officeholder medical treatment, enterprise or business how much is the pay cost standard of system of allowance of unit medical treatment? How to manage?
[ترجمه گوگل]کمک هزینه درمان پزشکی، شرکت یا کسب و کار متصدی دفتر، استاندارد هزینه پرداخت سیستم کمک هزینه درمان واحد درمانی چقدر است؟ چگونه مدیریت کنیم؟
[ترجمه ترگمان]ذخیره مستمری درمان پزشکی، سرمایه گذاری یا کسب وکار، میزان هزینه خدمات درمانی واحد را چقدر است؟ چگونه مدیریت کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Allowance of officeholder medical treatment, enterprise or business how much is the pay cost standard of system of allowance of unit medical treatment?
[ترجمه گوگل]کمک هزینه درمان پزشکی، شرکت یا کسب و کار متصدی دفتر، استاندارد هزینه پرداخت سیستم کمک هزینه درمان واحد درمانی چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]ذخیره مستمری درمان پزشکی، سرمایه گذاری یا کسب وکار، میزان هزینه خدمات درمانی واحد را چقدر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A few officeholder see he are in a medium not competent expression, shame is become hard.
[ترجمه گوگل]چند نفر از مقامات می بینند که او در یک بیان غیر شایسته هستند، شرم سخت شده است
[ترجمه ترگمان]افراد معدودی می بینند که او در یک حالت متوسط و با صلاحیت است و شرم سخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. System of exam of our country officeholder from what when begin?
[ترجمه گوگل]سیستم امتحانی صاحب دفتر کشورمان از چه زمانی شروع می شود؟
[ترجمه ترگمان]سیستم امتحان کشور ما از چه زمانی آغاز می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But you need to look for an officeholder to make security, perhaps intend corresponding earnest money.
[ترجمه گوگل]اما شما باید به دنبال یک صاحب دفتر برای ایجاد امنیت باشید، شاید هم قصد دارید پول هنگفتی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]اما شما نیاز دارید که به دنبال یک متخصص باشید تا امنیت را ایجاد کنید، شاید هم به دنبال پول جدی باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The undergraduate an examination the number of officeholder rises quickly.
[ترجمه گوگل]در آزمون کارشناسی تعداد صاحبان دفتر به سرعت افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]در دوره لیسانس، تعداد of به سرعت افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Of case of be involved in include doctor, officeholder, politician and lawyer.
[ترجمه گوگل]از مواردی که درگیر هستند عبارتند از دکتر، صاحب دفتر، سیاستمدار و وکیل
[ترجمه ترگمان]ممکن است در این مورد دخالت داشته باشد: دکتر، officeholder، سیاست مدار و وکیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The winners in 199 1980, 1976 and 1968 were unencumbered by political duties as federal officeholders in the national spotlight.
[ترجمه گوگل]برندگان در سال های 199، 1980، 1976 و 1968 از وظایف سیاسی به عنوان صاحب منصبان فدرال در کانون توجه ملی بی‌توجه بودند
[ترجمه ترگمان]برندگان در ۱۹۹ فرد در سال ۱۹۸۰، ۱۹۷۶ و ۱۹۶۸ از وظایف سیاسی به عنوان مقامات دولتی فدرال در کانون توجه ملی فارغ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاغل مقام (اسم)
officeholder

انگلیسی به انگلیسی

• one who holds an office; one who holds an official position
person who occupies a position, person who occupies an office
an office-holder is a person who has an important official position in an organization; a formal word.

پیشنهاد کاربران

آپینکلگر
( Āpinkelgar )
�آپین� ( office ) و �کِلگر� ( holder )
دست اندرکار
دیوانسالار
صاحب منصب دولتی
صاحب منصب
دولت مرد
کارمند دولت یا صاحب مقام در یک پست دولتی
دفتردار

بپرس