off the top of my head
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
without thinking بدون فکر کردن
حضور ذهن داشتن
تاجایی که الن یادمه
بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده
الان یادم نیست
چیزی که در همان لحظه به ذهن می رسد
( حضور ذهن )
( حضور ذهن )
همینطوری
I can't remember the name off the top of my head
من نمی تونم ان اسم را همینطوری به خاطر بیاورم
من نمی تونم ان اسم را همینطوری به خاطر بیاورم
بدون فکرکردن حرف زدن. فی البداهه
I can't tell you off the top of my head
می ترسم که کنترل اوضاع از دستم خارج شود
نوک زبونمه
اولین چیزی که به ذهنم رسید این است که. .
از حفظ, فی البداهه ، بداهتا، بی آمادگی
تا اون جایی که حضور ذهن دارم
همین الان ( به ذهنم رسید که )
فی البداهه ، بداهتا، بی آمادگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)