obviation


معنی: از بین بردن، رفع، فراغت
معانی دیگر: رفع، از بین بردن

جمله های نمونه

1. There are similarities and differences between traditional china's relative ethics legislation of "obviation of family circle" and modern Western countries' relative right legislation.
[ترجمه گوگل]شباهت‌ها و تفاوت‌هایی بین قوانین سنتی اخلاق نسبی چین مبنی بر «حذف حلقه خانواده» و قوانین حقوق نسبی کشورهای غربی مدرن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شباهت هایی وجود دارد و تفاوت های بین قوانین مربوط به اصول اخلاقی مربوط به اصول اخلاقی مربوط به \"obviation خانواده\" و قوانین متناسب با کشورهای غربی مدرن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Begonia: a knife, evil obviation in your heart.
[ترجمه گوگل]بگونیا: یک چاقو، مانعی شیطانی در قلب شماست
[ترجمه ترگمان]یک چاقو، یک چاقو شیطانی در قلب تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Obviation is the ability to find solutions to potentially problematic situations before they become actual problems.
[ترجمه گوگل]چشم پوشی توانایی یافتن راه حل برای موقعیت های بالقوه مشکل ساز قبل از تبدیل شدن به مشکلات واقعی است
[ترجمه ترگمان]Obviation توانایی یافتن راه حل هایی برای موقعیت های بالقوه مشکل ساز قبل از تبدیل شدن به مشکلات حقیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because of obviation of looking up a correct coefficient in the table, the calculation is easy to operate by computer.
[ترجمه گوگل]به دلیل عدم جستجوی یک ضریب صحیح در جدول، محاسبه توسط رایانه آسان است
[ترجمه ترگمان]به دلیل استفاده از یک ضریب صحیح در جدول، محاسبه کار با کامپیوتر آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The thesis introduces the method of malfunction diagnoses and obviation on complex hydraulic system by integrated analysis methods.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه به معرفی روش تشخیص و رفع نقص در سیستم هیدرولیک پیچیده با روش های تحلیل یکپارچه می پردازد
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه روش تشخیص نقص عملکرد و obviation بر سیستم هیدرولیکی پیچیده را با استفاده از روش های آنالیز ترکیبی معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After you take a shower, bathe the indoor steam whether very difficult obviation. The steam of the surplus flows into the room, making human body unwell.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه دوش گرفتید، بخار داخل خانه را حمام کنید، چه بسیار دشوار است بخار اضافی به داخل اتاق سرازیر می شود و بدن انسان را ناخوشایند می کند
[ترجمه ترگمان]بعد از این که دوش می گیرید، بخار داخلی را حمام کنید که چه بسیار دشوار است بخار مازاد به داخل اتاق جاری می شود و باعث می شود که بدن انسان بیمار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think it is necessary to regulate some special system including the obviation procedure.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم لازم است یک سیستم خاص از جمله رویه چشم پوشی تنظیم شود
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که تنظیم برخی از سیستم خاص از جمله روش obviation ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective: To study the effect of antepartum urination training on obviation or reduction of dysuria and urinary retention after spontaneous delivery.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه به منظور بررسی تأثیر آموزش دفع ادرار قبل از زایمان بر رفع یا کاهش سوزش ادرار و احتباس ادرار پس از زایمان خودبه‌خود انجام شد
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه اثر ادرار دفع ادرار بر روی obviation یا کاهش of و حفظ ادرار پس از تحویل فوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از بین بردن (اسم)
obviation

رفع (اسم)
resolution, elimination, removal, resolving, obviation

فراغت (اسم)
rest, relief, leisure, rescue, obviation, leisure time

انگلیسی به انگلیسی

• act of obviating; anticipation and elimination of a problem or hardship

پیشنهاد کاربران

بپرس