oblong

/ˈɑːblɒŋ//ˈɒblɒŋ/

معنی: کشیده، دوک مانند، دراز، مستطیل
معانی دیگر: (آنچه طول آن از عرض آن بیشتر باشد) درازنا، رجوع شود به: elliptical، نگاه ممتد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having one dimension longer than the other, as in a rectangle or ellipse; elongated.

- We need something oblong like a shoe box.
[ترجمه گوگل] ما به چیزی مستطیل مانند جعبه کفش نیاز داریم
[ترجمه ترگمان] ما به یه چیز مستطیلی مثل یه جعبه کفش احتیاج داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Use the oblong pan instead of the square one.
[ترجمه گوگل] به جای تابه مربعی از تابه مستطیل استفاده کنید
[ترجمه ترگمان] از pan مستطیل به جای مربع استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an object or figure with an oblong shape.

جمله های نمونه

1. They bore the oblong hardwood box into the kitchen and put it on the table.
[ترجمه گوگل]جعبه چوبی مستطیلی را داخل آشپزخانه فرو کردند و روی میز گذاشتند
[ترجمه ترگمان]جعبه چوبی محکمی به آشپزخانه برد و آن را روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The only bathroom was a tiny oblong.
[ترجمه گوگل]تنها حمام یک طاقچه کوچک بود
[ترجمه ترگمان]تنها حمام اتاق مستطیل کوچکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is oblong in shape and actually larger in area than the average ear.
[ترجمه گوگل]شکل مستطیلی دارد و در واقع از نظر مساحت بزرگتر از گوش معمولی است
[ترجمه ترگمان]آن به شکل مستطیل است و در واقع بزرگ تر از گوش متوسط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These risers can be square, oblong or round, hollow or solid.
[ترجمه گوگل]این رایزرها می توانند مربع، مستطیل یا گرد، توخالی یا توپر باشند
[ترجمه ترگمان]این risers می توانند مربعی باشند، مستطیل یا گرد و یا محکم باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On the roots oblong tubercles which are obviously reserve organs are formed.
[ترجمه گوگل]روی ریشه ها غده های مستطیلی که آشکارا اندام های ذخیره هستند تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]بر روی ریشه ها، tubercles مستطیلی که مشخصا اندام های ذخیره تشکیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Description: Light or bright green, oval or oblong, small leaves which grow close together on long stems.
[ترجمه گوگل]توضیحات: برگ های سبز روشن یا روشن، بیضی یا مستطیلی، کوچک که نزدیک به هم روی ساقه های بلند رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]شرح: نور یا سبز روشن، بیضی یا مستطیل، برگ های کوچک که با ساقه های بلند به هم نزدیک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The flat, oblong tin was full of chunky rings, as dull as lead but interestingly shaped and bevelled.
[ترجمه گوگل]قلع مسطح و مستطیلی پر از حلقه‌های درشت بود، مثل سرب کسل‌کننده، اما شکل و اریب‌های جالبی داشت
[ترجمه ترگمان]این قوطی حلبی و مستطیلی بود که پر از انگشترهای خپله بود، مثل سرب سنگین اما جالب و جالب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mix together lightly to form 6 oblong patties.
[ترجمه گوگل]به آرامی با هم مخلوط کنید تا 6 عدد بالشتک کشیده تشکیل شود
[ترجمه ترگمان]به آرامی با هم مخلوط کنید تا شکل ۶ patties را شکل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was no name tag in the oblong strip next to the button but that wasn't unusual.
[ترجمه گوگل]هیچ برچسب نامی در نوار مستطیلی کنار دکمه وجود نداشت، اما این غیرعادی نبود
[ترجمه ترگمان]روی نوار سنگی کنار دکمه، برچسب اسم وجود نداشت، اما این غیر عادی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A big oblong for the managing director, six medium ones for the directors, a dozen small ones for the salesmen.
[ترجمه گوگل]یک بلندی بزرگ برای مدیر عامل، شش قطعه متوسط ​​برای مدیران، یک دوجین کوچک برای فروشندگان
[ترجمه ترگمان]یک مستطیل بزرگ برای مدیر عامل، شش رسانه متوسط برای مدیران، یک دوجین غذای کوچک برای فروشندگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Battery pods are of two types: square and oblong.
[ترجمه گوگل]غلاف باتری دو نوع مربع و مستطیلی است
[ترجمه ترگمان]غلاف باتری از دو نوع است: مربع و مستطیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. George Cummings pulled out the stretcher with an oblong puddle of flesh and hair and rib.
[ترجمه گوگل]جورج کامینگز برانکارد را با یک گودال مستطیلی از گوشت و مو و دنده بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]جورج Cummings برانکار را با یک گودال عمیق گوشت و گوشت بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Aunt Margaret carried in an oblong, golden pie from the kitchen, steaming and savoury.
[ترجمه گوگل]خاله مارگارت یک پای مستطیلی و طلایی از آشپزخانه، بخارپز و خوش طعم به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]عمه مارگارت از آشپزخانه، یک پای طلایی و طلایی را از آشپزخانه بیرون آورده بود که از آن بخار و بخار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The oral shield is oblong to rhombic.
[ترجمه گوگل]سپر دهانی مستطیلی تا لوزی شکل است
[ترجمه ترگمان]سپر شفاهی به rhombic مستطیلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشیده (صفت)
long, extensive, linear, tense, oblong, taut

دوک مانند (صفت)
oblong, fusiform

دراز (صفت)
long, lengthy, prolix, linear, lengthwise, oblong, prolate, verbose, longish

مستطیل (صفت)
oblong, rectangular

تخصصی

[عمران و معماری] درازپهنا
[مهندسی گاز] مربع مستطیل
[ریاضیات] مستطیل

انگلیسی به انگلیسی

• elongated shape (especially rectangular or circular)
elongated (usually of a rectangular or circular shape)
an oblong is a shape with two long sides and two short sides at right angles to each other. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. ...an oblong table.

پیشنهاد کاربران

شکلی که طولش از عرضش بیشتر باشه مانند مستطیل یا بیضی کشیده
دارای حالت کشیده و درازی شکل ( در مقابل پهن شکل )
دوکی شکل، هرمی شکل
oblong ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: مستطیلی
تعریف: ویژگی بخش یا اندامی به شکل مستطیل در گیاهان که گوشه های آن معمولاً گرد باشد
مستطیلی
به نقل از هزاره:
اسم: مستطیل
صفت: مستطیلی شکل، مستطیل، مستطیلی

بپرس