overturn

/ˌoʊvəˈtɜːn//ˌəʊvəˈtɜːn/

معنی: واژگونی، مضمحل کردن، واژگون کردن، چپه کردن یا شدن، بر انداختن
معانی دیگر: وارونه کردن یا شدن، فرو افکندن، به هم زدن، نابود کردن، از بین بردن، سرنگونی، براندازی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overturns, overturning, overturned
(1) تعریف: to cause to tip over; upset.
مترادف: capsize, overthrow, tip, topple, upend, upset
متضاد: right
مشابه: collapse, invert, reverse, tumble, upturn

- The donkey overturned the apple cart.
[ترجمه گوگل] الاغ گاری سیب را واژگون کرد
[ترجمه ترگمان] الاغ گاری سیب را واژگون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to nullify or abolish.
مترادف: annul, cancel, nullify, revoke, void
مشابه: abolish, invalidate, negate, overrule, repeal, rescind, retract, reverse, veto

- The court overturned the previous ruling.
[ترجمه Hossein kishani] دادگاه حکم قبلی را نقض کرد
|
[ترجمه گوگل] دادگاه حکم قبلی را نقض کرد
[ترجمه ترگمان] دادگاه حکم قبلی را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to tip or turn over; capsize.
مترادف: capsize, tip, upset
مشابه: invert, topple, tumble, upend, upturn
اسم ( noun )
مشتقات: overturnable (adj.)
• : تعریف: the act of overturning or the state of being overturned.
مترادف: capsizing, toppling, turnover
مشابه: fall, tip, upheaval, upset

جمله های نمونه

1. the overturn of his government
سرنگونی دولت او

2. Unless the ban is watertight, EU laws will overturn it.
[ترجمه گوگل]قوانین اتحادیه اروپا آن را لغو می کند مگر اینکه این ممنوعیت کاملاً ضد آب باشد
[ترجمه ترگمان]قوانین اتحادیه اروپا آن را لغو خواهند کرد مگر اینکه این تحریم ضد آب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He accused his opponents of wanting to overturn the government.
[ترجمه گوگل]او مخالفان خود را متهم کرد که می خواهند دولت را سرنگون کنند
[ترجمه ترگمان]وی مخالفان خود را به براندازی دولت متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. United are hoping to overturn a two-goal deficit from the first leg.
[ترجمه گوگل]یونایتد امیدوار است که کسری دو گل از بازی رفت را جبران کند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده امیدوار است که کسری دو گل را از پایه اول حذف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gold aims to overturn a 637 majority in one of Britain's most middle-class seats.
[ترجمه گوگل]هدف طلا براندازی اکثریت 637 در یکی از متوسط ​​ترین کرسی های بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]هدف از طلا واژگون کردن اکثریت ۶۳۷ در یکی از صندلی های درجه متوسط بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Government lawyers had hoped to overturn a December 1999 decision by U. S.
[ترجمه گوگل]وکلای دولتی امیدوار بودند که تصمیم دسامبر 1999 ایالات متحده را لغو کنند
[ترجمه ترگمان]وکلای دولتی امیدوار بودند که تصمیم سال ۱۹۹۹ توسط U را لغو کنند اس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are part of a campaign to overturn the county's decision to spray on private property if needed.
[ترجمه گوگل]آنها بخشی از یک کمپین برای لغو تصمیم شهرستان برای سم پاشی روی املاک خصوصی در صورت نیاز هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها بخشی از فعالیت هایی هستند که در صورت نیاز، تصمیم کشور برای اسپری کردن بر اموال خصوصی را از بین می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The champion jockey failed in his attempt to overturn a five-day suspension awarded for his riding of Silver Wizard.
[ترجمه گوگل]جوکی قهرمان در تلاش خود برای لغو محرومیت پنج روزه ای که به دلیل سوار شدن بر جادوگر نقره ای اعطا شده بود، شکست خورد
[ترجمه ترگمان]این قهرمان در تلاش خود برای از بین بردن یک تعلیق پنج روزه که برای سوارکاری his جادوگر برگزار شد شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some one had to overturn the present political arrangements in the Limousin if he was ever to lay his hands on Hautefort.
[ترجمه گوگل]اگر قرار بود دست روی هاوتفورت بگذارد، کسی باید ترتیبات سیاسی فعلی در لیموزین را برهم می‌زد
[ترجمه ترگمان]اگر قرار بود دست های خود را روی Hautefort بگذارد، کسی ناچار بود ترتیبی سیاسی بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It would be nearly impossible for them to overturn such a majority in one election.
[ترجمه گوگل]برای آنها تقریباً غیرممکن است که بتوانند چنین اکثریتی را در یک انتخابات برگردانند
[ترجمه ترگمان]برای آن ها تقریبا محال است که چنین اکثریتی را در یک انتخابات از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had failed to overturn the £ 5m damages awarded against him and a co-defendant for allegations about the Role of Lord Aldington.
[ترجمه گوگل]او نتوانست غرامت 5 میلیون پوندی را که به او و یکی از متهمان متهم به اتهامات مربوط به نقش لرد آلدینگتون اعطا شده بود، لغو کند
[ترجمه ترگمان]او نتوانست ۵ میلیون پوند خسارت وارده به او و یک متهم در رابطه با نقش لرد Aldington را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is likely to overturn the Bush ban on abortion counselling and the military's outlawing of gays.
[ترجمه گوگل]او احتمالاً ممنوعیت بوش در مورد مشاوره سقط جنین و غیرقانونی کردن همجنسگرایان توسط ارتش را لغو خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او احتمالا تحریم بوش در مورد مشاوره سقط جنین و غیرقانونی بودن همجنس گرایان را لغو خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A majority of those voting can overturn the actions of their own elected representatives.
[ترجمه گوگل]اکثریت رای دهندگان می توانند اقدامات نمایندگان منتخب خود را لغو کنند
[ترجمه ترگمان]اکثریت آرا می توانند اقدامات نمایندگان منتخب خود را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It has also launched a bid to overturn a ban on the use of vast factory whaling ships.
[ترجمه گوگل]این کشور همچنین تلاشی را برای لغو ممنوعیت استفاده از کشتی های بزرگ صید نهنگ در کارخانه آغاز کرده است
[ترجمه ترگمان]این کشور همچنین پیشنهاد لغو ممنوعیت استفاده از کشتی های بزرگ وال گیری را آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Labour councillors voted to overturn the officers' recommendation and give permission for the works to be demolished.
[ترجمه گوگل]شوراهای کارگری به ابطال توصیه افسران و دادن مجوز برای تخریب آثار رای دادند
[ترجمه ترگمان]اعضای شورای کار رای دادند که توصیه افسران را لغو کنند و مجوز کاره ای تخریب شده را صادر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واژگونی (اسم)
overset, upset, reversal, eversion, overturn

مضمحل کردن (فعل)
overthrow, overset, overturn

واژگون کردن (فعل)
upset, reverse, overturn, topple

چپه کردن یا شدن (فعل)
overturn

برانداختن (فعل)
abolish, overthrow, deracinate, destroy, exterminate, nullify, overturn, subvert

تخصصی

[عمران و معماری] زیرورو شدن
[زمین شناسی] برگشتگی، واژگونی چرخش لایه های آب دریاچه ها یا دریاها، خصوصاً پاییز یا زمستان که محصول حرکت رو به پایین آبهای سطحی و مخلوط شدن آنها با آبهای تحتانی است، چنین پدیده ای از تغییرات اختلاف چگالی در اثر تغییر دما، ناشی شده و در دریاچه هایی که طی زمستان دچار یخبندان می شوند، معمول می باشد.
[حقوق] نقض کردن، لغو کردن

انگلیسی به انگلیسی

• turn over; overthrow; reverse the power of (as of a decision); subdue; defeat
if something overturns or if you overturn it, it turns upside down or on its side.
if someone with more authority than you overturns your decision, they change it.
to overturn a government or system means to remove or destroy it.

پیشنهاد کاربران

to change a legal decision
تغییر دادن تصمیم قانونی، نقض کردن یک حکم یا تصمیم قانونی
The Court of Appeal overturned the earlier decision.
But in December of the same year, the supreme court of appeal overturned the lower judge’s ruling and found Pistorius guilty of murder, arguing he should have foreseen the possibility of killing someone when he fired the shots.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/overturn
نقض کردن چیزی که قبلاً فکر میشد درسته
نقض کردن
سرنگون کردن - واژگون کردن - بر انداز کردن - چپه کردن - تجدید نظر کردن در یک تصمیمی که قبلا گرفتی - تغییر تصمیم گذشته
Roast me
One look at you and texas would overturn its abortion ban

...
[مشاهده متن کامل]

verb
1 a [ obj] : to turn ( something ) over
◀️The dog overturned the bowl.
b [no obj] : to turn over
◀️The truck went off the road and overturned several times.
2 [ obj] : to decide that ( a ruling, decision, etc. ) is wrong and change it : reverse
◀️The court overturned his conviction.

overturn ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: واژگونی 1
تعریف: ← واژگونی همرَفتی
سرنگونی، داغونی، خرابی.
در متون حقوقی به معنای نقض کردن
His conviction was overturned by the Court of Appeal.
حکم او توسط دادگاه تجدیدنظر نقض شد
در حوزه حقوق کیفری خصوصا مباحث امنیتی به معنی براندازی نظام
چپه کردن. واژگونی
برگرداندن حکم اولیه ( حقوق )
تجدید نظر کردن
برانداز
برانداختن
غلبه کردن
باطل کردن یک قانون یا نظریه
لغو کردن
تغییر دادن ( رای )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس