nuzzle

/ˈnəzl̩//ˈnʌzl̩/

معنی: غنودن، پوزه بخاک مالیدن، با پوزه کاویدن یا بو کردن
معانی دیگر: با بینی یا پوزه مالیدن به یا فشار دادن، دماغ مالی کردن، پوزه مالی کردن، لمیدن (در کنار کسی یا چیزی)، قرار گرفتن، (به ویژه خوک و گراز و غیره) با پوزه کندن، (ریشه ی خوراکی و غیره را) با پوزه درآوردن، عزیز داشتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: nuzzles, nuzzling, nuzzled
(1) تعریف: to push or rub the nose or snout against something.
مشابه: root

- The mother dog nuzzled her pups.
[ترجمه گوگل] سگ مادر توله هایش را بیهوش کرد
[ترجمه ترگمان] مادر سگ گله را مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cuddle together intimately.
مترادف: cuddle, curl up, nestle, snuggle
مشابه: dally, embrace, hug, neck, smooch
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to touch, push, or rub the nose or snout against.
مترادف: nose
مشابه: root

(2) تعریف: to cuddle or embrace warmly.
مترادف: cuddle, snuggle
مشابه: caress, embrace, fondle, hug, nestle

جمله های نمونه

1. The kittens like to nuzzle up against/up to their mother.
[ترجمه گوگل]بچه گربه ها دوست دارند در برابر مادرشان یا در برابر مادرشان غوغا کنند
[ترجمه ترگمان]بچه گربه ها خواهان آن هستند که به مادر خود تکیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. to nuzzle into the water.
[ترجمه گوگل]به داخل آب فرو رفتن
[ترجمه ترگمان]که به آب جوش بیاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Yes, she told him, bending to nuzzle his silky hair.
[ترجمه گوگل]بله، او به او گفت و خم شد تا موهای ابریشمی او را خم کند
[ترجمه ترگمان]به او گفت: بله، خم شد تا موهای بورش را نوازش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Girls did not come up to him and nuzzle him.
[ترجمه گوگل]دخترها به سمت او نیامدند و او را هول نکردند
[ترجمه ترگمان]دخترها نزد او نیامدند و نوازشش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His mouth began to nuzzle her face, and she waited for him to declare himself.
[ترجمه گوگل]دهانش شروع به خفه کردن صورتش کرد و منتظر ماند تا او خودش را اعلام کند
[ترجمه ترگمان]دهانش شروع به مالیدن صورتش کرد، و منتظر ماند تا خودش اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nor will Mr Kim nuzzle docile under China's wing, though his son might.
[ترجمه گوگل]همچنین آقای کیم زیر بال چین مطیع نخواهد بود، هرچند پسرش ممکن است
[ترجمه ترگمان]و همچنین آقای کیم با وجود اینکه پسرش ممکن است مطیع جناح چین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are a curious species that nuzzle the lens and playfully pull on fin and mask straps, " David Doubilet said of his photograph.
[ترجمه گوگل]دیوید دوبیلت در مورد عکس خود گفت: آنها گونه‌ای کنجکاو هستند که لنز را می‌بندند و با بازیگوشی بند‌های باله و ماسک را می‌کشند
[ترجمه ترگمان]دیوید Doubilet در مورد عکس خود گفت: \" آن ها یک گونه عجیب هستند که لنز را نوازش می کنند و به شوخی بر باله ای خود فشار می آورند و تسمه های ماسک را ماسک می زنند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two Mexican gray wolves nuzzle each other in the Sedgwick County Zoo.
[ترجمه گوگل]دو گرگ خاکستری مکزیکی در باغ وحش شهرستان Sedgwick به یکدیگر می غلغلند
[ترجمه ترگمان]دوتا گرگ خاکستری مکزیکی همدیگه رو توی باغ وحش میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cattle can nuzzle ball without harm to, or activation of, valve.
[ترجمه گوگل]گاو می تواند بدون آسیب رساندن یا فعال شدن دریچه، توپ را نوک بزند
[ترجمه ترگمان]گاوها می توانند بدون آسیب به یا فعال سازی شیر به توپ ضربه بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hippos seemed content to nuzzle alongside one another.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که اسب آبی‌ها راضی بودند که در کنار یکدیگر سر خود را بچرخانند
[ترجمه ترگمان]اسب آبی به نظر می رسید که به همراه یکدیگر به پهلو می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cuddle, hug, and nuzzle.
[ترجمه گوگل]در آغوش گرفتن، نوازش کردن و نوازش کردن
[ترجمه ترگمان]همدیگه رو بغل کنید همدیگه رو بغل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By Nebraska, the farms and ranches are so friendly they come right up to the interstate and nuzzle your car.
[ترجمه گوگل]در نبراسکا، مزارع و مزرعه‌ها آنقدر دوستانه هستند که مستقیماً به منطقه بین‌ایالتی می‌رسند و ماشین شما را به هم می‌ریزند
[ترجمه ترگمان]در نبراسکا، مزارع و مزارع به قدری دوستانه هستند که به سوی مرز ایالت می آیند و از ماشین شما محافظت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He crawls up to her on all fours like a gentle but ravenous bear and begins to nuzzle her.
[ترجمه گوگل]او مانند خرس ملایم اما درنده به سمت او چهار دست و پا می خزد و شروع به نوازش کردن او می کند
[ترجمه ترگمان]مثل یک خرس نجیب و گرسنه روی چهار دست و پا راه می رود و شروع می کند به مالیدن او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He will lengthen his nose to allow him to nuzzle and may make nudging movements with his head to attract attention.
[ترجمه گوگل]او بینی خود را دراز می کند تا به او اجازه می دهد تا نوک بزند و ممکن است برای جلب توجه با سر خود حرکات تکان دهنده ای انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او بینی اش را کش می دهد تا به او اجازه دهد آن را نوازش کند و ممکن است با سرش سقلمه ای به او بزند تا توجه او را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غنودن (فعل)
sleep, repose, snug, nap, slumber, nuzzle

پوزه بخاک مالیدن (فعل)
root, nuzzle, rootle

با پوزه کاویدن یا بو کردن (فعل)
nuzzle

انگلیسی به انگلیسی

• push against or rub with the nose or snout; nestle, snuggle
if you nuzzle someone, you gently rub your nose and mouth against them to show affection.

پیشنهاد کاربران

در مورد صدا، میشه تودماغی
با بینی مالیدن به چیزی

بپرس