nutty

/ˈnəti//ˈnʌti/

معنی: دیوانه، پرفندق
معانی دیگر: (خودمانی) دیوانه ی چیزی یا کسی، شیفته، خل، غیرعادی، کم خرد، کم عقل، نامعقول (nutsy هم می گویند)، پر از میوه های مغزدار، پر از آجیل، (آجیل و غیره) پرمغز، هسته دار، درشت هسته، پرپندوک، (گیاه) پندوک آور، دارای طعم میوه ی مغزدار، دارای طعم آجیل، پندوک مزه، پر گردو، معطر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: nuttier, nuttiest
مشتقات: nuttily (adv.), nuttiness (n.)
(1) تعریف: containing or bearing many nuts.

(2) تعریف: having a nutlike flavor.

(3) تعریف: (informal) crazy or wildly enthusiastic.
مترادف: buggy, crazy, screwy, wacky
مشابه: foolish, goofy, insane, loony, mad, silly, zany

جمله های نمونه

1. a nutty cake
کیک آجیل دار

2. another one of daryoosh's nutty ideas!
یکی دیگر از افکار احمقانه ی داریوش !

3. It's another of his nutty ideas.
[ترجمه گوگل]این یکی دیگر از ایده های پوچ اوست
[ترجمه ترگمان]این یکی دیگر از ایده های nutty است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chick peas have a distinctive, delicious and nutty flavour.
[ترجمه گوگل]نخود فرنگی دارای طعمی متمایز، لذیذ و آجیلی است
[ترجمه ترگمان]تیکه تیکه تیکه های کوچیک، خوش مزه و flavour
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's as nutty as a fruitcake .
[ترجمه گوگل]او مثل یک کیک میوه ای آجیل است
[ترجمه ترگمان] مثل یه کیک میوه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He looked like a nutty professor.
[ترجمه لیانا] او شبیه یک پروفسور دیوانه بود
|
[ترجمه گوگل]او شبیه یک استاد دیوانه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]شبیه پروفسور nutty بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's got some nutty idea about setting up a school for cats.
[ترجمه گوگل]او در مورد راه‌اندازی مدرسه‌ای برای گربه‌ها ایده‌ای جالب دارد
[ترجمه ترگمان]یه خورده فکر nutty داره که یه مدرسه برای گربه ها درست کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. White poppy seeds have a distinctive nutty flavour .
[ترجمه گوگل]دانه های خشخاش سفید دارای طعم آجیلی متمایز هستند
[ترجمه ترگمان]در این میان، دانه های سفید پوست طعم و مزه متمایزی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You really are nutty as a fruitcake .
[ترجمه گوگل]شما واقعا مثل یک کیک میوه آجیل هستید
[ترجمه ترگمان] تو واقعا یه کیک میوه ای هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wild rice has a very nutty flavour.
[ترجمه گوگل]برنج وحشی طعم بسیار آجیلی دارد
[ترجمه ترگمان] برنج وحشی طعم خیلی خوبی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This coffee has a rich nutty flavour.
[ترجمه گوگل]این قهوه دارای طعم غلیظی است
[ترجمه ترگمان] این قهوه طعم nutty داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were this nutty two years ago, after taking their second proper walloping at the hands of the Dallas Jerrys.
[ترجمه گوگل]آن‌ها دو سال پیش، پس از اینکه دومین دور زدن درست خود را به دست دالاس جری‌ها بردند، این‌قدر دیوانه بودند
[ترجمه ترگمان]این دو سال پیش، پس از دومین walloping مناسب خود را در دستان دالاس Jerrys، به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's got some nutty friends.
[ترجمه گوگل]او چند تا دوست دیوانه دارد
[ترجمه ترگمان]چند تا از دوستای nutty داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We all got slightly nutty at times.
[ترجمه گوگل]همه ی ما گاهی کمی عصبانی می شدیم
[ترجمه ترگمان] ما همیشه یکم خل و چل شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

پرفندق (صفت)
nutty

انگلیسی به انگلیسی

• of nuts; nut flavoured; crazy (slang)
if you describe someone or something as nutty, you mean that they are very foolish; an informal use.
food that has a nutty taste has the taste of nuts.

پیشنهاد کاربران

This word is used to describe someone or something that is strange or unconventional.
کسی یا چیزی که عجیب یا غیر متعارف است.
مثال ها؛
“He’s a bit nutty, always coming up with wild ideas. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person might say, “That’s a nutty way of looking at things. ”
In a conversation about unusual habits, someone might comment, “I have this nutty ritual I do every morning. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-illogical/
- پر فندق، فندقی
- نامعقول، احمقانه
- کسخل ( خیلی عامیانه )
کصخل
یکی از معناهای جالبش:
معطر
Smell nutty.
احمقانه - نامعقول
دیوانه یا شیفته چیزی/کسی بودن
Crazy
• Nutty ideas
• She wasn't nutty for beer
بامزه

بپرس