• : تعریف: providing or being food; having nourishing qualities.
اسم ( noun )
• : تعریف: a nourishing substance in a food. • مشابه: food
جمله های نمونه
1. The nutrient in the soil acts as a stimulus to growth/to make the plants grow.
[ترجمه گوگل]ماده مغذی موجود در خاک به عنوان محرک رشد / برای رشد گیاهان عمل می کند [ترجمه ترگمان]ماده مغذی در خاک به عنوان محرکی برای رشد و رشد گیاهان عمل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The roots transmit moisture and nutrient to the trunk and branches.
[ترجمه گوگل]ریشه ها رطوبت و مواد مغذی را به تنه و شاخه ها منتقل می کنند [ترجمه ترگمان]ریشه ها رطوبت و ماده مغذی را به تنه و شاخه ها منتقل می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This food is very nutrient.
[ترجمه ...] این غذا بسیار گیاهی است
|
[ترجمه گوگل]این غذا بسیار مغذی است [ترجمه ترگمان]این غذا بسیار مغذی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Magnesium is the nutrient element in plant growth.
[ترجمه گوگل]منیزیم عنصر مغذی در رشد گیاه است [ترجمه ترگمان]منیزیم عنصر ماده غذایی در رشد گیاه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The nutrient is quickly leached away.
[ترجمه گوگل]ماده مغذی به سرعت شسته می شود [ترجمه ترگمان]مواد مغذی به سرعت از بین می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Plants under stress from drought, disease or nutrient deficiency are the most likely to attract insect pests.
[ترجمه گوگل]گیاهان تحت تنش ناشی از خشکسالی، بیماری یا کمبود مواد مغذی بیشترین احتمال جذب آفات حشرات را دارند [ترجمه ترگمان]گیاهان تحت استرس ناشی از خشکسالی، بیماری یا فقر مواد مغذی به احتمال زیاد، آفت های حشرات را جذب می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. With construction of the dam, the loss of nutrient rich sediment led to the collapse of sardine fishing in the delta.
[ترجمه گوگل]با ساخت سد، از بین رفتن رسوبات غنی از مواد مغذی منجر به سقوط ماهیگیری ساردین در دلتا شد [ترجمه ترگمان]با ساخت سد، از دست رفتن رسوب غنی از مواد مغذی منجر به فروپاشی of ماهیگیری در دلتا شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Variation in the nutrient content of the water was clearly the major factor involved.
[ترجمه گوگل]تغییر در محتوای مواد مغذی آب به وضوح عامل اصلی دخیل بود [ترجمه ترگمان]تنوع در محتوای مواد مغذی آب به وضوح عامل اصلی دخیل در آن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Production is often highest in early summer when nutrient levels are maximal, though the water is still close to freezing point.
[ترجمه گوگل]تولید اغلب در اوایل تابستان، زمانی که سطح مواد مغذی به حداکثر می رسد، بالاتر است، اگرچه آب هنوز به نقطه انجماد نزدیک است [ترجمه ترگمان]تولید اغلب در اوایل تابستان بالاترین زمانی است که سطح مواد غذایی حداکثر است، اگر چه آب هنوز به نقطه انجماد نزدیک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Nitrates contribute to nutrient enrichment which encourages algal growth and blooms.
[ترجمه گوگل]نیترات ها به غنی سازی مواد مغذی کمک می کنند که باعث رشد و شکوفه جلبک ها می شود [ترجمه ترگمان]Nitrates به غنی سازی ماده مغذی کمک می کنند که رشد جلبک و شکوفه دهی جلبکی را تشویق می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Organic manures as nutrient sources-how best to make the most of organic manures and slurry in arable crop rotations.
[ترجمه گوگل]کودهای آلی به عنوان منابع مغذی - بهترین روش برای استفاده حداکثری از کودهای آلی و دوغاب در تناوب زراعی [ترجمه ترگمان]کود شیمیایی آلی به عنوان منابع غذایی - چگونه بیش ترین استفاده را از کود شیمیایی آلی و اسلاری در چرخش های کشت زراعی داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Venom, it seems, is also a basic nutrient of politics.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که زهر نیز یک ماده مغذی اساسی سیاست است [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که زهر ماده اصلی سیاست است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Early drilled crops have a greater and earlier nutrient demand and their root systems can cope better, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که محصولات حفاری زودرس نیاز به مواد مغذی بیشتر و زودتر دارند و سیستم ریشه آنها می تواند بهتر با آن مقابله کند [ترجمه ترگمان]او گفت که محصولات اولیه حفاری دارای یک خواسته غذایی بزرگ تر و ابتدایی هستند و سیستم های ریشه آن ها می توانند بهتر عمل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Nutrient renewal also occurs more rapidly under a managed fallow system than it does under unmanaged fallow for a number of reasons.
[ترجمه گوگل]تجدید مواد مغذی نیز در سیستم آیش مدیریت شده با سرعت بیشتری نسبت به آیش مدیریت نشده به دلایل متعددی اتفاق می افتد [ترجمه ترگمان]همچنین به دلیل تعدادی از دلایل، تجدید مواد مغذی به سرعت تحت یک سیستم fallow مدیریت شده رخ می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This lists the horse's nutrient requirements according to the latest research.
[ترجمه گوگل]این لیست نیازهای غذایی اسب را بر اساس آخرین تحقیقات نشان می دهد [ترجمه ترگمان]این لیست نیازمندی های مواد مغذی اسب را مطابق با آخرین تحقیقات نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ماده مغذی (اسم)
nutrient
ماده مقوی از لحاظ غذایی (اسم)
nutrient
مغذی (صفت)
nutritive, nourishing, nutritious, nutrient
تخصصی
[علوم دامی] ماده مغذی [بهداشت] مغذی
انگلیسی به انگلیسی
• nutritious substance nourishing, wholesome nutrients are substances that help plants and animals to grow; a technical word.
پیشنهاد کاربران
1. مغذی. مقوی 2. ماده غذایی مثال: the waters are poor in nutrients {این} آبها از نظر مواد غذایی دچار فقر و کمبود هستند.
nutrient ( n ) ( nutriənt ) =a substance that is needed to keep a living thing alive and to help it to grow, e. g. Plants draw minerals and other nutrients from the soil.