nursling

/ˈnɜːrsl̩ɪŋ//ˈnɜːsl̩ɪŋ/

معنی: بچه شیر خوار
معانی دیگر: شیرخواره، کودک شیرخوار، بچه ای که مورد مواظبت قرار میگیرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a suckling baby or young animal.

(2) تعریف: someone or something that receives special nurturing.

جمله های نمونه

1. For nursling of plantlets, the soil of the rotten leaves was the best materials, and the survival rate could be up to 80%.
[ترجمه گوگل]برای شیردهی گیاهچه ها، خاک برگ های پوسیده بهترین مواد بود و میزان بقا تا 80 درصد بود
[ترجمه ترگمان]برای nursling ها، خاک برگ های پوسیده بهترین مواد بود و نرخ بقا ممکن بود تا ۸۰ % افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The curriculum should emphasize the experience of nursling.
[ترجمه گوگل]برنامه درسی باید بر تجربه پرستاری تأکید کند
[ترجمه ترگمان]برنامه درسی باید بر تجربه of تاکید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. ON the morning of a fine June day my first bonny little nursling, the last of the ancient Earnshaw stock, was born.
[ترجمه گوگل]در صبح یک روز خوب ژوئن، اولین پرستار کوچولوی خوب من، آخرین فرزند ارنشاو باستانی، متولد شد
[ترجمه ترگمان]صبح روز اول ژوئن، نخستین کوچولوی زیبا و زیبای من آخرین بقایای آن موجود ارنشاو که در آن متولد شده بود به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. ON the morning of a fine June day my first bonny little nursling, and the last of the ancient Earnshaw stock, was born.
[ترجمه گوگل]در صبح یک روز خوب ژوئن، اولین شیرخوار کوچک من و آخرین فرزند ارنشاو باستانی متولد شد
[ترجمه ترگمان]صبح روز اول ژوئن، نخستین کوچولوی زیبا و زیبای من و آخرین سهام ارنشاو که در آن به دنیا آمده بود به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On the morning of a fine June day, my first bonny little nursling, and the last of the ancient Earnshaw stock, was born.
[ترجمه گوگل]در صبح یک روز خوب ژوئن، اولین پرستار کوچولوی خوشگل من، و آخرین بچه ارنشاو باستانی، متولد شد
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد از یک روز زیبای ژوئن، اولین کوچولوی خوشگل کوچولوی من و آخرین سهام ارنشاو که به دنیا آمده بود به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه شیرخوار (اسم)
nursling

انگلیسی به انگلیسی

• nursing baby, infant; person or thing being fostered

پیشنهاد کاربران

بپرس