nurse bitterness

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: تلخی را در دل پروراندن | رنجش را نگه داشتن و تغذیه کردن | کینه را درون خود رشد دادن
🔹 مثال ها:
He has been nursing bitterness ever since the betrayal. از زمان خیانت، داره تلخی رو در دلش پرورش می ده.
...
[مشاهده متن کامل]

Don’t nurse bitterness—it will only hurt you more than anyone else. تلخی رو در دل نگه ندار—بیشتر از همه خودتو آزار می ده.
She chose to forgive instead of nursing bitterness. ترجیح داد ببخشه تا اینکه تلخی رو در دل نگه داره.
🔹 مترادف ها: harbor resentment | hold a grudge | feed bitterness | cling to anger