nuptial

/ˈnəpt͡ʃl̩//ˈnʌpʃl̩/

معنی: عروسی، زفافی، نکاحی
معانی دیگر: وابسته به زناشویی، ازدواجی، وابسته به عروسی، وابسته به جفت گیری، وابلسته بعروسی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to a wedding ceremony or to marriage.

- The kissing of the bride has become a nuptial tradition.
[ترجمه گوگل] بوسیدن عروس به یک سنت عروسی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان] بوسیدن عروس به یک سنت عروسی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: nuptially (adv.)
• : تعریف: (usu. pl.) a marriage ceremony.

- The nuptials will be held at St. Mark's church.
[ترجمه گوگل] مراسم عروسی در کلیسای سنت مارک برگزار می شود
[ترجمه ترگمان] مراسم ازدواج در کلیسای سنت مارک برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Their nuptial day hasn't been determined.
[ترجمه گوگل]روز ازدواج آنها مشخص نشده است
[ترجمه ترگمان]روز nuptial تعیین نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Two maids were making up our nuptial bed, smoothing the white linen with their dark hands.
[ترجمه گوگل]دو خدمتکار تخت عروسی ما را درست می کردند و با دستان تیره خود کتانی سفید را صاف می کردند
[ترجمه ترگمان]دو خدمتکار خوابگاه our را تشکیل می دادند و پیراهن سفید خود را با دست dark مرتب می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have the greatest pre- nuptial agreement in the world. It's called love. Gene Perret
[ترجمه گوگل]ما بزرگترین قرارداد پیش از ازدواج در جهان را داریم اسمش عشقه جین پرت
[ترجمه ترگمان]ما بزرگ ترین توافقنامه پیش از ازدواج را در دنیا داریم اسمش عشق است ژن Perret
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Name the day, bride in white, radiant, nuptial Mass.
[ترجمه گوگل]نام روز را بگذارید، عروس سفیدپوش، درخشنده، مراسم عروسی
[ترجمه ترگمان]نام روز عروسی را به رنگ های سفید، درخشان و زفاف نام ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He would not leave much mystery for the nuptial night.
[ترجمه گوگل]او راز زیادی برای شب عروسی باقی نمی گذارد
[ترجمه ترگمان]شب زفاف آن ها را خیلی دوست نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nuptial love maketh mankind; friendly love perfecteth it; but wanton love corrupted, and embaseth it.
[ترجمه گوگل]عشق عروسی انسان را می سازد عشق دوستانه آن را کامل می کند اما عشق بیهوده فاسد شده و آن را تحسین می کند
[ترجمه ترگمان]عشق را به بشر تقسیم می کنند؛ عشق دوستانه به آن عشق می ورزد؛ اما love را فاسد می کند، و آن را به فساد کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Guilin nuptial dress photography work room are many, my pinkeye, afterward saw on Guilin time reflection's website www. timegs. com their family's style also good decided.
[ترجمه گوگل]اتاق کار عکاسی لباس عروسی Guilin بسیار زیاد است، چشم صورتی من، پس از آن در وب سایت Guilin time reflection www timegs com سبک خانواده آنها نیز خوب تصمیم گرفت
[ترجمه ترگمان]اتاق کار عکاسی لباس عروسی بسیار است، pinkeye من بعد از آن در وب سایت بازتاب زمان Guilin www timegs com سبک خانواده آن ها نیز به خوبی تصمیم گیری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Main management nuptial dress, evening clothes, childrens clothing, mens clothing, jewelry, products and so on shoe.
[ترجمه گوگل]لباس عروسی مدیریت اصلی، لباس شب، لباس کودکان، لباس مردانه، جواهرات، محصولات و غیره کفش
[ترجمه ترگمان]مدیریت اصلی لباس، لباس شب، لباس کودکان، لباس مردان، جواهرات، محصولات و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Second, he should draw up a pre - nuptial agreement.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، او باید قبل از عقد قرارداد تنظیم کند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه او باید یک توافقنامه پیش از عروسی تهیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nuptial love maketh mankind ; friendly love perfectith it, but wanton love corrupteth and embaseth it.
[ترجمه گوگل]عشق عروسی انسان را می سازد ; عشق دوستانه آن را کامل می کند، اما عشق بیهوده آن را فاسد و تجلیل می کند
[ترجمه ترگمان]عشق Nuptial نوع بشر را تقسیم می کند، عشق دوستانه ای به آن عشق می ورزد، اما wanton را دوست می دارد و آن را دوست می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wang Nan wears the stomacher type white nuptial dress and Guo Bin travels by the mobile stage to enter the stage, lets the honored guest on the scene envy romantically happily.
[ترجمه گوگل]وانگ نان لباس عروسی سفید نوع معده می پوشد و گوو بین برای ورود به صحنه از کنار صحنه موبایل عبور می کند و به مهمان ارجمند در صحنه اجازه می دهد که با خوشحالی عاشقانه حسادت کند
[ترجمه ترگمان]وانگ نان نوع لباس عروسی سفید را می پوشد و گیو بن لادن با مرحله متحرک سفر می کند تا وارد صحنه شود، به میهمان افتخاری که در صحنه حاضر است با خوشحالی رابطه عاشقانه ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nuptial love maketh mankind ; friendly love perfecteth it; but wanton love corrupteth and embaseth it.
[ترجمه گوگل]عشق عروسی انسان را می سازد ; عشق دوستانه آن را کامل می کند اما عشق بیهوده آن را فاسد و تجلیل می کند
[ترجمه ترگمان]عشق را به بشر تقسیم می کنند؛ عشق دوستانه به آن عشق می ورزد؛ اما عشق wanton corrupteth را دوست می دارد و از آن پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nuptial love maketh mankind ; friendly love perfected it; but wanton love corrupteth and embaseth it.
[ترجمه گوگل]عشق عروسی انسان را می سازد ; عشق دوستانه آن را به کمال رساند اما عشق بیهوده آن را فاسد و تجلیل می کند
[ترجمه ترگمان]عشق و محبت بشریت را تکمیل کرده بود، عشق و محبت همه را تکمیل کرده بود، اما عشق wanton را دوست می داشت و از آن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Has the nuptial dress photography profession being employed experience.
[ترجمه گوگل]دارای حرفه عکاسی لباس عروسی است که سابقه کار دارد
[ترجمه ترگمان]آیا حرفه عکاسی لباس عروسی تجربه شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wang Nan wears the stomacher type white nuptial dress, lets the honored guest on the scene envy romantically happily.
[ترجمه گوگل]وانگ نان لباس عروسی سفید نوع معده می پوشد، به مهمان محترم در صحنه اجازه می دهد تا با خوشحالی عاشقانه حسادت کند
[ترجمه ترگمان]وانگ نان نوع لباس عروسی سفید را می پوشد، به میهمان افتخاری که در صحنه حاضر است، با خوشحالی و خوشحالی رابطه عاشقانه ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عروسی (اسم)
marriage, wedding, nuptial, espousal, nuptials, spousal, hymen, matrimony, wedlock

زفافی (صفت)
nuptial

نکاحی (صفت)
marital, conjugal, nuptial

انگلیسی به انگلیسی

• of wedding, of marriage
nuptial means relating to a wedding or to marriage; an old-fashioned word.
someone's nuptials are their wedding celebrations; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

nuptial مربوط به عروسی، ازدواجی
nuptials عروسی، جشن عروسی
ازدواج و عروسی
John was a swinger. He eschewed nuptial ties
یه آدم خوشگذرون که از ازدواج و اینجور حرفا فراری بود و دوری می کرد
عروسی

بپرس