nunnery

/ˈnənəri//ˈnʌnəri/

معنی: صومعه
معانی دیگر: (قدیمی) صومعه، دیر (ویژه ی راهبه ها) (امروزه می گویند: convent)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: nunneries
• : تعریف: a home for female members of a religious order; convent.
مترادف: abbey, cloister, convent, priory
مشابه: novitiate

جمله های نمونه

1. On the way, the ruins of an old nunnery can be seen on the left.
[ترجمه گوگل]در راه، ویرانه های یک صومعه قدیمی در سمت چپ دیده می شود
[ترجمه ترگمان]در راه، خرابه های یک صومعه قدیمی را می توان در سمت چپ دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Or what nunnery would take you, in your dishonour?
[ترجمه گوگل]یا چه صومعه ای شما را در بی شرفی می برد؟
[ترجمه ترگمان]یا این که دیر یا زود تو را در بی آبرویی و بی آبرویی تو خواهد گرفت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Or to a nunnery on Iona.
[ترجمه گوگل]یا به صومعه ای در ایونا
[ترجمه ترگمان]یا به یه صومعه تو Iona
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She refused marriage and entered a nunnery.
[ترجمه گوگل]او ازدواج نکرد و وارد صومعه شد
[ترجمه ترگمان]وی از ازدواج امتناع ورزید و وارد صومعه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She left home and went to a nunnery.
[ترجمه گوگل]او خانه را ترک کرد و به یک صومعه رفت
[ترجمه ترگمان]او به خانه رفت و به صومعه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He pointed to the turreted nunnery that could be seen on the mountainside.
[ترجمه گوگل]او به صومعه برجکی که در دامنه کوه دیده می شد اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او به صومعه turreted اشاره کرد که بر روی کوه دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Go to a nunnery. Go away right now, you dirty woman!
[ترجمه گوگل]برو به صومعه سرا همین الان برو، ای زن کثیف!
[ترجمه ترگمان]برو به صومعه ! همین الان برو، زن کثیف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After completing three rounds of the Barkhor we left to return to the nunnery separately.
[ترجمه گوگل]پس از اتمام سه دور برخور حرکت کردیم تا به صورت جداگانه به صومعه بازگردیم
[ترجمه ترگمان]پس از گذراندن سه راند از the، به طور جداگانه به صومعه بازگشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She fell in love with him but, on discovering he was already married, she retired to a nunnery.
[ترجمه گوگل]او عاشق او شد، اما وقتی فهمید که او قبلاً ازدواج کرده است، به یک صومعه بازنشسته شد
[ترجمه ترگمان]او عاشقش شد، اما وقتی فهمید که دارد ازدواج می کند، به صومعه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Due to some unexplained back story, Royer-Collard has been keeping a young orphan girl locked away at a nunnery.
[ترجمه گوگل]به دلیل برخی از داستان های غیرقابل توضیح، رویر-کولارد یک دختر یتیم جوان را در یک صومعه قفل کرده است
[ترجمه ترگمان]به خاطر یک داستان غیرقابل توضیح، Royer کو لار این دختر یتیم را در یک صومعه زندانی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We believed there was a secret tunnel between rectory and nunnery.
[ترجمه گوگل]ما معتقد بودیم که یک تونل مخفی بین روحانی و صومعه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ما باور داشتیم که یه تونل مخفی بین rectory و nunnery وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jack could not have looked more out of place if he'd been a Baywatch babe in a nunnery.
[ترجمه گوگل]جک اگر یک کودک بی واچ در صومعه می بود، نمی توانست بیش از این نامناسب به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]اگر او در دیر یا زود به سن بلوغ رسیده بود، جک نمی توانست بیشتر از این جا به جای دیگری نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The head monk himself drove his blue BMW to give chase, but yet again, was unable to beat the nuns back to their nunnery !
[ترجمه گوگل]راهب سر خود بی ام و آبی رنگش را برای تعقیب و گریز رانندگی کرد، اما باز هم نتوانست راهبه ها را به صومعه خانه شان بزند!
[ترجمه ترگمان]راهب، خود، BMW آبی خود را وادار به شکار کرد، ولی باز هم نتوانست راهبگان را به صومعه خود بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the development of society, these contradictions were intensified to induce the reform of the nunnery.
[ترجمه گوگل]با پیشرفت جامعه، این تضادها برای ایجاد اصلاحات در صومعه تشدید شد
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت جامعه، این تضادها برای ایجاد اصلاح دیر بالا گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صومعه (اسم)
abbey, monastery, convent, nunnery, cloister, friary, minster

انگلیسی به انگلیسی

• convent, home for nuns
a nunnery is the same as a convent; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

nunnery ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: دیر راهبگان
تعریف: بنا یا مجموعۀ بناهایی که راهبگان در آن زندگی می کنند

بپرس