nuncio

/ˈnənsioʊ//ˈnʌnsɪəʊ/

معنی: پیک، رسول، سفیر پاپ، ایلچی پاپ
معانی دیگر: سفیر واتیکان، نماینده ی سیاسی پاپ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: nuncios
• : تعریف: the pope's official representative to a government.

جمله های نمونه

1. Archbishop Perier could hardly refuse the Papal Nuncio.
[ترجمه گوگل]اسقف اعظم پریر به سختی می توانست نونسوی پاپ را رد کند
[ترجمه ترگمان]اسقف اعظم که به زحمت از پاپ پاپ محروم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But by recalling its papal nuncio from Dublin in order to take part in consultations in Rome, it is publicly recognising the seriousness of the situation.
[ترجمه گوگل]اما با فراخواندن راهبه پاپ خود از دوبلین به منظور شرکت در مشاوره در رم، علناً جدی بودن وضعیت را تشخیص می دهد
[ترجمه ترگمان]اما با یادآوری نماینده پاپ خود از دابلین به منظور شرکت در جلسات مشاوره در رم، آشکارا جدی بودن اوضاع را تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The papal nuncio called on Al-Azhar, the highest seat of learning in the Sunni Muslim world, to refute the Byzantine emperor's argument.
[ترجمه گوگل]راهبه پاپ از الازهر، بالاترین مقر علم در جهان اسلام سنی، خواست تا استدلال امپراتور بیزانس را رد کند
[ترجمه ترگمان]نماینده پاپ در الازهر، بالاترین جایگاه آموزش در جهان اسلام اهل سنت، را برای رد استدلال امپراتور بیزانس فراخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some cover vast cultural distances: the nuncio in Algeria was born in Taiwan.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها فواصل فرهنگی گسترده ای را پوشش می دهند: راهبه الجزایری در تایوان متولد شد
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها فاصله فرهنگی وسیعی را پوشش می دهند: سفیر در الجزایر در تایوان به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Eck, however, made his way to Rome and got himself appointed papal nuncio.
[ترجمه گوگل]اما اک راهی رم شد و خود را به عنوان راهبه پاپ منصوب کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال آک راهش را به رم باز کرد و نماینده پاپ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. M. the Prior and Vicar-General of Saint-Germain des Pres ordered a solemn procession of all his clergy, in which the Pope's Nuncio officiated.
[ترجمه گوگل]ام پیشین و نائب ژنرال سن ژرمن د پرس دستور یک راهپیمایی رسمی از همه روحانیون خود را صادر کرد که در آن نونسوی پاپ به مراسم پرداخت
[ترجمه ترگمان]مسی و the و کشیش سن ژرمن، دستور رسمی همه روحانیون خود را صادر کرد که سفیر پاپ در آن مراسم را اجرا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Roman Catholic a diplomatic representative of the Pope ranking below a nuncio.
[ترجمه گوگل]کاتولیک رومی، نماینده دیپلماتیک پاپ در رتبه پایین تر از یک نونسیه
[ترجمه ترگمان]کلیسای کاتولیک رومی نماینده دیپلماتیک پاپ در زیر یک نماینده دایمی پاپ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیک (اسم)
ambassador, courier, messenger, nuncio, mercury, peon

رسول (اسم)
messenger, nuncio, apostle, prophet, presager

سفیر پاپ (اسم)
nuncio

ایلچی پاپ (اسم)
nuncio

انگلیسی به انگلیسی

• diplomatic representative of the pope

پیشنهاد کاربران

بپرس