number one

/ˈnʌmbr̩wʌn//ˈnʌmbəwʌn/

(عامیانه)، خودشخص، خودم، خیلی خوب، دست اول

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) oneself or one's own interests.

- He knows how to look after number one.
[ترجمه گوگل] او می داند چگونه از شماره یک مراقبت کند
[ترجمه ترگمان] او می داند که چگونه به دنبال شماره یک بگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the best.
مشابه: champion

جمله های نمونه

1. Television seems to be firmly entrenched as the number one medium for national advertising.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد تلویزیون به‌عنوان رسانه شماره یک برای تبلیغات ملی کاملاً جا افتاده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تلویزیون به عنوان شماره یک رسانه برای تبلیغات ملی محکم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Accidents are still the number one cause of premature death for Americans.
[ترجمه گوگل]تصادفات هنوز هم اولین علت مرگ زودرس آمریکایی هاست
[ترجمه ترگمان]حوادث هنوز هم عامل مرگ زودرس برای آمریکایی ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's been number one in the charts for six weeks.
[ترجمه گوگل]شش هفته است که در جدول شماره یک بوده است
[ترجمه ترگمان]شش هفته است که در این نقشه ها کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can certainly assure you I'm looking after number one all right.
[ترجمه گوگل]من مطمئناً می توانم به شما اطمینان دهم که به خوبی مراقب شماره یک هستم
[ترجمه ترگمان]مطمئن باشید که من به شما اطمینان می دهم که دنبال شماره یک نفر می گردم، بسیار خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their album has occupied the Number One slot for the past six weeks.
[ترجمه گوگل]آلبوم آنها در شش هفته گذشته جایگاه شماره یک را اشغال کرده است
[ترجمه ترگمان]آلبوم آن ها در شش هفته گذشته در جایگاه شماره یک قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her new single went straight to number one in the pop charts .
[ترجمه گوگل]آهنگ جدید او مستقیماً در جدول پاپ به رتبه یک رسید
[ترجمه ترگمان]تک آهنگ جدید او مستقیما به شماره یک در جدول موسیقی پاپ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His new book went straight to number one on the best-seller list .
[ترجمه گوگل]کتاب جدید او مستقیماً در فهرست پرفروش‌ترین‌ها به رتبه یک رسید
[ترجمه ترگمان]کتاب جدید او مستقیما به شماره یک در فهرست کتاب های پرفروش پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The economy is the number one issue by far.
[ترجمه گوگل]اقتصاد موضوع شماره یک است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد شماره یک تا به امروز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Until his marriage, his job was number one in his life.
[ترجمه گوگل]تا قبل از ازدواج، شغلش رتبه اول زندگی اش بود
[ترجمه ترگمان]تا ازدواجش، شغلش تو زندگیش شماره یک بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her number one single shot her to stardom.
[ترجمه گوگل]تک آهنگ شماره یک او او را به یک ستاره تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]تنها یک نفر او را به ستاره تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Heart disease is America's number one killer.
[ترجمه گوگل]بیماری قلبی قاتل شماره یک آمریکا است
[ترجمه ترگمان]بیماری قلبی یک قاتل آمریکایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We're number one in the used car business.
[ترجمه گوگل]ما در تجارت خودروهای دست دوم شماره یک هستیم
[ترجمه ترگمان]ما شماره یک را در کسب وکار مورد استفاده قرار می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This has got to be our number one task.
[ترجمه گوگل]این باید وظیفه شماره یک ما باشد
[ترجمه ترگمان]این باید یک وظیفه ما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The world's number one tennis player and his coach parted company earlier this month.
[ترجمه گوگل]تنیس باز شماره یک جهان و مربی اش اوایل ماه جاری از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان]در اوایل این ماه یک بازیکن تنیس و مربی او شرکت خود را ترک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The University of Maine has the number one hockey team in the country.
[ترجمه گوگل]دانشگاه مین دارای تیم شماره یک هاکی در کشور است
[ترجمه ترگمان]دانشگاه مین عضو یک تیم هاکی در کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• best, unmatched, cream of the crop
number one means better, more important, or more popular than anything else of its kind; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

همه کاره
از اونجایی که معنی شاخص هم میده. . . الان فک کنم
جمله ی قبلم و بتونم اصلاح کنم که ارسال کردم
شاخص مترادفش نماینده میشه
پس میشه گفت من نماینده ی پر ذوق و شوق در قلمرو شیطانیم .
با توجه به جمله ی بعد که میگه گزارشگر لیلیتو.
ARE YOU THIRSTY FOR BLOOD !!?
آیا شما تشنه ی خونید؟
NICE TO MEET YOU !
از دیدنتون خوشبختم!
I'M THE NUMBER 1 MOST ENTHUSIASTIC
GIRL IN THE DEMON REALM
من به شخصه مشتاق ترین دختر در قلمرو شیطانیم. ( که میمیره برای اینکار )
...
[مشاهده متن کامل]

حدس میزنم به شخصه هم معنی بده وقتی درمورد شخص خودش باشه
ما توی جملات عامیانه مون اینطوری میگیم

درجه یک، بهترین
درجه یک
مهم
مهمترین، اولویت نخست، سرآمد همه، شاخص ترین، نخستین، بهترین

بپرس