اسم ( noun )
عبارات: without number
عبارات: without number
• (1) تعریف: a mathematical unit that has a fixed value and a fixed position in a series, used in counting.
• مشابه: cardinal, cipher, digit, figure, integer, numeral, ordinal
• مشابه: cardinal, cipher, digit, figure, integer, numeral, ordinal
• (2) تعریف: a numeral or symbol that stands for such a unit.
• مترادف: cipher, figure, numeral
• مشابه: character, digit, symbol
• مترادف: cipher, figure, numeral
• مشابه: character, digit, symbol
• (3) تعریف: a numeral that labels or identifies something.
• مشابه: numeral
• مشابه: numeral
- the number of my home address
[ترجمه گوگل] شماره آدرس منزل من
[ترجمه ترگمان] شماره نشانی خانه من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شماره نشانی خانه من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- my telephone number
[ترجمه Ali] شماره موبایل من|
[ترجمه گوگل] شماره تلفن من[ترجمه ترگمان] شماره موبایلم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: total amount; sum.
• مترادف: amount, quantity, sum
• مشابه: aggregate, figure, tally, total
• مترادف: amount, quantity, sum
• مشابه: aggregate, figure, tally, total
- The number of people in this room is eight.
[ترجمه گوگل] تعداد افراد این اتاق هشت نفر است
[ترجمه ترگمان] تعداد افراد این اتاق هشت نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تعداد افراد این اتاق هشت نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: an unspecified quantity.
• مترادف: amount, quantity
• مشابه: abundance, army, crowd, host, multitude
• مترادف: amount, quantity
• مشابه: abundance, army, crowd, host, multitude
- a great number of people
[ترجمه گوگل] تعداد زیادی از مردم
[ترجمه ترگمان] تعداد زیادی از مردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تعداد زیادی از مردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: (pl.) arithmetic.
• مترادف: arithmetic, figures, math
• مشابه: mathematics
• مترادف: arithmetic, figures, math
• مشابه: mathematics
- She is good at numbers.
[ترجمه گوگل] او در اعداد خوب است
[ترجمه ترگمان] او در مورد اعداد خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در مورد اعداد خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: an element or unit in a series.
• مشابه: element, one, unit
• مشابه: element, one, unit
- The next number is nine.
[ترجمه گوگل] عدد بعدی نه است
[ترجمه ترگمان] عدد بعدی نه عدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عدد بعدی نه عدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: one piece of a musical program.
• مشابه: composition, piece, routine, sketch, song
• مشابه: composition, piece, routine, sketch, song
- The last number was performed well.
[ترجمه گوگل] آخرین شماره به خوبی اجرا شد
[ترجمه ترگمان] آخرین شماره نیز به خوبی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آخرین شماره نیز به خوبی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: (informal) a person or thing singled out for some trait.
- She is a stylish number.
[ترجمه گوگل] او یک شماره شیک است
[ترجمه ترگمان] او یک عدد شیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک عدد شیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (10) تعریف: (slang) a characteristic, habitual behavior, argument, or the like.
• مترادف: routine
• مترادف: routine
- He is doing his poor-me number again.
[ترجمه گوگل] او دوباره شماره poor-me خود را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] اون داره دوباره شماره poor رو انجام میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون داره دوباره شماره poor رو انجام میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (11) تعریف: in grammar, a category of inflections of nouns, pronouns, and verbs that indicates whether these refer to one, or more than one, person, thing, or the like.
• مشابه: plural, singular
• مشابه: plural, singular
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: numbers, numbering, numbered
حالات: numbers, numbering, numbered
• (1) تعریف: to determine the number of.
• مترادف: count, enumerate, numerate
• مشابه: calculate, cipher, compute, figure, sum, tally, tot
• مترادف: count, enumerate, numerate
• مشابه: calculate, cipher, compute, figure, sum, tally, tot
• (2) تعریف: to distinguish or label with a number or numeral.
• مشابه: foliate, paginate
• مشابه: foliate, paginate
• (3) تعریف: to count or list one at a time; enumerate.
• مترادف: count, enumerate
• مشابه: list, numerate, recite
• مترادف: count, enumerate
• مشابه: list, numerate, recite
• (4) تعریف: to limit in number or amount.
• مشابه: confine, limit, restrict
• مشابه: confine, limit, restrict
- The manager numbers our vacation days so the job will be finished on time.
[ترجمه گوگل] مدیر روزهای تعطیلات ما را شماره گذاری می کند تا کار به موقع تمام شود
[ترجمه ترگمان] مدیر تعطیلات ما روزه ای تعطیلات را به اتمام می رساند، بنابراین کار به موقع تمام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مدیر تعطیلات ما روزه ای تعطیلات را به اتمام می رساند، بنابراین کار به موقع تمام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to amount to a total of.
• مترادف: aggregate, total
• مترادف: aggregate, total
- Guests at the party numbered twenty.
[ترجمه گوگل] تعداد مهمانان این مهمانی بیست نفر بود
[ترجمه ترگمان] مهمانان در جشن بیست سال داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مهمانان در جشن بیست سال داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: numbered (adj.)
مشتقات: numbered (adj.)
• (1) تعریف: to be included.
• مشابه: belong
• مشابه: belong
• (2) تعریف: to constitute an amount or total.
• مشابه: amount to, total
• مشابه: amount to, total
- Members number in the hundreds.
[ترجمه گوگل] تعداد اعضا به صدها نفر می رسد
[ترجمه ترگمان] تعداد اعضای آن صدها نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تعداد اعضای آن صدها نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید