• : تعریف: someone or something that is annoying or troublesome. • مترادف: annoyance, bother, botheration, hassle, headache, pain, pest, vexation • مشابه: bore, gadfly, inconvenience, peeve, plague, rub, thorn, torment, trial, trouble
جمله های نمونه
1. a regular nuisance
یک مو دماغ به تمام معنی
2. an almighty nuisance
دردسر زیاد
3. make a nuisance of oneself
موی دماغ شدن،مزاحم دیگران شدن،موجب دردسر شدن
4. it is a nuisance that you live so faraway
مایه ی دردسر است که تو از ما این قدر دور زندگی می کنی.
5. the noise of loudspeakers, especially at night, is a great nuisance
سروصدای بلندگوها به ویژه در شب دردسر بزرگی است.
6. I've forgotten my umbrella - what a nuisance!
[ترجمه A.A] من چترم را فراموش کرده ام بیارم ، چه مصیبتی !
|
[ترجمه گوگل]چترم را فراموش کرده ام - چه ناراحت کننده! [ترجمه ترگمان]چترم را فراموش کرده ام - چه دردسری! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's an awful nuisance having builders in the house all day.
[ترجمه گوگل]داشتن سازندگان در خانه در تمام طول روز یک مزاحمت وحشتناک است [ترجمه ترگمان]تمام روز در خانه اسباب دردسر شده و اسباب دردسر شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was a boring nuisance! I'm glad to be rid of him.
[ترجمه گوگل]او یک مزاحم خسته کننده بود! خوشحالم که از شر او خلاص شدم [ترجمه ترگمان]او یک آدم آزار دهنده و آزار دهنده بود! خوشحالم که از شرش خلاص شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The rail strike is a bloody nuisance.
[ترجمه گوگل]اعتصاب راه آهن یک مزاحمت خونین است [ترجمه ترگمان]ضربه زدن به نرده خیلی آزار دهنده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The dogs next door are a real nuisance.
[ترجمه گوگل]سگ های همسایه واقعاً مزاحم هستند [ترجمه ترگمان]در همسایگی سگ ها خیلی آزار دهنده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
nuisance, bore, spoiler, kneecap, odd man out, patella
مایه رنجش (اسم)
nuisance
مایه تصدیع خاطر (اسم)
nuisance
تخصصی
[حقوق] مزاحمت، ایذاء، مزاحم
انگلیسی به انگلیسی
• annoyance; annoying person; that which is illegal because it causes harm or annoyance (law) if you say that someone or something is a nuisance, you mean that they annoy you or cause you problems.
پیشنهاد کاربران
Refers to someone or something that is irritating or bothersome. It is often used to describe a person or situation that causes inconvenience or annoyance. کسی یا چیزی که آزاردهنده یا پر دردسر است. ... [مشاهده متن کامل]
اغلب برای توصیف یک فرد یا موقعیتی که باعث ناراحتی یا آزار می شود. مثال؛ My neighbor’s loud parties are such a nuisance. A person might complain, “The constant construction noise is becoming a nuisance. ” In a discussion about annoying habits, someone might say, “Chewing with your mouth open is such a nuisance. ”
🟢موقعیت یا شخصی ، چیزی که شما رو ازار میده a person or situation that annoys you. 🟢
❗️هنگام تلفظ دقت کنین که /i/ سایلنت هست.
مزاحمت ( حقوق )
مایه زحمت
مایه ی دردسر یا گرفتاری 👈🏿 I don't want to be a burden or a nuisance
اسباب آزردگی و دردسر
مزاحم، مزاحمت، مداخله گر
مسخره، چرت
مایه عذاب , دردسر – He's nothing but a nuisance – This work is a cursed nuisance – I don't want to be a nuisance to you – The child is being a thorough nuisance