nugatory

/ˈnjuːɡətəri//ˈnjuːɡətəri/

معنی: پوچ، بی اثر، ناچیز، منفی
معانی دیگر: بی ارزش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having little or no real importance or value; trifling.
مترادف: futile, insignificant, petty, picayune, slight, trifling, trivial, vain
مشابه: hollow, inconsequential, negligible, niggling, paltry, piddling, small, worthless

(2) تعریف: having no effect or force; invalid; futile.
مترادف: futile, ineffective, inefficacious, otiose, useless, vain
مشابه: abortive, bootless, fruitless, hollow, idle, impotent, invalid, unavailing, unsuccessful

جمله های نمونه

1. However, that sort of reference was nugatory because the money did not follow the patient.
[ترجمه گوگل]با این حال، این نوع ارجاع بی ارزش بود زیرا پول به دنبال بیمار نبود
[ترجمه ترگمان]با این حال، این نوع مرجع به این دلیل بود که پول از بیمار پیروی نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Social custom made this proviso almost nugatory.
[ترجمه گوگل]عرف اجتماعی این شرط را تقریباً بی ارزش کرد
[ترجمه ترگمان]طبق رسوم اجتماعی این جمله را تقریبا به صورت nugatory ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even the scrawniest of types possess more than enough energy stored in their (nugatory) fat reserves to run several marathons back to back.
[ترجمه گوگل]حتی ضعیف‌ترین نوع‌ها نیز انرژی ذخیره‌شده‌ای در ذخایر چربی (ضعیف) خود دارند تا چندین ماراتن را پشت سر هم اجرا کنند
[ترجمه ترگمان]حتی the نوع نیز دارای بیش از اندازه کافی انرژی هستند که در ذخایر چربی (nugatory)ذخیره شده اند تا several دوی ماراتن را به عقب هدایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your efforts shall have been nugatory.
[ترجمه گوگل]تلاش شما بیهوده بوده است
[ترجمه ترگمان]تلاش شما به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were not particularly inspiring, though Michael van der Plas has shown that neither were they nugatory.
[ترجمه گوگل]آنها به خصوص الهام بخش نبودند، اگرچه مایکل ون در پلاس نشان داده است که آنها نیز بی ارزش نبودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور خاص اله ام بخش نبودند، اگرچه مایکل ون درمرو نشان داده است که هیچ کدام از آن ها nugatory نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This opinion was in practice formulated based on the nugatory answer to a linguistic conception that whether a music segment is clearly signified is justified on the basis of its signified relations.
[ترجمه گوگل]این نظر در عمل بر اساس پاسخ مبهمی به یک مفهوم زبانی صورت گرفت که اینکه آیا یک بخش موسیقی به وضوح مدلول است، بر اساس روابط مدلولی آن توجیه می شود
[ترجمه ترگمان]این نظریه در عمل مبتنی بر پاسخ nugatory به مفهوم زبانی است که آیا بخش موسیقی به وضوح نشان داده می شود و بر مبنای روابط مدلول آن توجیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوچ (صفت)
absurd, futile, void, inoperative, null, empty, hollow, vain, trifling, vacuous, airy, aeriform, invalid, vaporous, frivolous, blank, inane, chaffy, unmeaning, nugatory

بی اثر (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, indifferent, trackless, inefficacious, inactive, feckless, nugatory, null-and-void, traceless

ناچیز (صفت)
poor, little, vain, tiny, scrimp, trivial, straw, meager, potty, runty, negligible, fiddling, inconsiderable, insignificant, peppercorn, sparing, inconsequential, inappreciable, peddling, teeny, nugatory, picayune, piddling, pint-size, pint-sized, small-time

منفی (صفت)
negative, minus, nugatory

تخصصی

[حقوق] باطل، بی نتیجه، بی اعتبار

انگلیسی به انگلیسی

• insignificant, unimportant, inconsequential; invalid, null, void; inoperative

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Inconsequential
🔘 Unimportant
🔘 Insignificant
🔘 Trivial
🔘 Trifling
🔘 Nugatory
🔘 Inconsiderable
🔘 Inappreciable
🔘 Negligible
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 Minor
🔘 Paltry
🔘 Petty
🔘 Immaterial
🔘 Slight
🔘 Lightweight
🔘 Worthless
✅ Definition:
👉 Describing something that is of little or no importance or value.

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Of little value; trivial 🪶
🔍 مترادف: Insignificant
✅ مثال: The nugatory details of the report were ignored
render something nugatory
یی فایده، بی اثر، بی ثمر، بی حاصل کردن
بی ارزش

بپرس