nucleus

/ˈnuːkliəs//ˈnjuːklɪəs/

معنی: هسته، لب، اساس، مغز
معانی دیگر: مرکز اصلی، هسته مرکزی، درونه، (شیمی) حلقه (ring می گویند)، (کالبد شناسی - دسته ای عصب در مغز یا نخاغ شوکی) پی کلاف، پی دسته، (نجوم - بخش درخشان و مرکزی سر ستاره ی دنباله دار) شهاب سنگ سر، (زیست شناسی) هسته ی یاخته، (گیاه شناسی) هسته ی دانه (به ویژه دانه های نشاسته ای مانند گندم و جو)، (شیمی - فیزیک) هسته ی اتم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: nuclei, nucleuses
(1) تعریف: the central, essential, or highly concentrated part around which other parts are grouped.
مترادف: core, hub
مشابه: center, heart, kernel, marrow, navel, nub, pith, soul

- The harbor became the nucleus of a booming city.
[ترجمه ب گنج جو] واضح بود که محوطه ی بندر هسته و مرکز یک شهر بزرگ توسعه یافته می شود.
|
[ترجمه گوگل] بندر به هسته یک شهر پررونق تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] بندر، هسته یک شهر پر رونق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in biology, the part of a cell that controls growth and reproduction.

(3) تعریف: the main or central part of something with potential for further growth and development; kernel.
مترادف: kernel
مشابه: core, embryo, germ, seed

(4) تعریف: the positively charged central part of an atom.

- In fission, the nucleus splits into smaller parts, releasing a great deal of energy.
[ترجمه گوگل] در شکافت، هسته به قطعات کوچکتر تقسیم می شود و انرژی زیادی آزاد می کند
[ترجمه ترگمان] در شکافت، هسته به بخش های کوچک تر تقسیم می شود و مقدار زیادی انرژی آزاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the nucleus of a library
مرکز اصلی کتابخانه

2. the nucleus of an atom
هسته ی اتم

3. the naphthalene nucleus
حلقه ی نفتالین

4. a five-man committe formed the nucleus of the party
یک کمیته ی پنج نفره هسته اصلی حزب را تشکیل می داد.

5. atomic nuclei are fused to form a heavier nucleus
برای تشکیل هسته ی سنگین تر هسته های اتم را همجوش می کنند.

6. The nucleus of an atom consists of neutrons, protons and other particles.
[ترجمه گوگل]هسته یک اتم از نوترون ها، پروتون ها و سایر ذرات تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]هسته یک اتم متشکل از نوترون ها، پروتون ها و ذرات دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These books are regarded as the nucleus of the library.
[ترجمه گوگل]این کتاب ها هسته اصلی کتابخانه محسوب می شوند
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها به عنوان هسته کتابخانه تلقی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. DNA is stored in the nucleus of a cell.
[ترجمه گوگل]DNA در هسته یک سلول ذخیره می شود
[ترجمه ترگمان]DNA در هسته سلول نگهداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Neutrons and protons are bound together in the nucleus of an atom.
[ترجمه گوگل]نوترون ها و پروتون ها در هسته یک اتم به یکدیگر متصل هستند
[ترجمه ترگمان]پروتون ها و پروتون ها در هسته یک اتم به هم متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These young people formed the nucleus of the club.
[ترجمه گوگل]این جوانان هسته باشگاه را تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]این جوانان هسته این باشگاه را تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Civic Movement could be the nucleus of a centrist party of the future.
[ترجمه گوگل]جنبش مدنی می تواند هسته یک حزب میانه رو در آینده باشد
[ترجمه ترگمان]جنبش مدنی می تواند هسته یک حزب میانه رو در آینده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. the protoplasm of a cell nucleus.
[ترجمه گوگل]پروتوپلاسم هسته سلول
[ترجمه ترگمان]the سلولی یک هسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Alexander's new gaol remains the nucleus of Maidstone Prison today.
[ترجمه گوگل]زندان جدید اسکندر همچنان هسته اصلی زندان Maidstone است
[ترجمه ترگمان]زندان جدید الکساندر، امروزه هسته زندان Maidstone باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The small nucleus of ex-service officers naturally guarded their job closely.
[ترجمه گوگل]هسته کوچک افسران خدمات سابق طبیعتاً از شغل آنها محافظت می کردند
[ترجمه ترگمان]هسته های کوچک افسران سابق خدمات به طور طبیعی از کار خود محافظت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هسته (اسم)
atom, core, nucleus, kernel, stone

لب (اسم)
bank, brink, shore, nucleus, lip, cheek, puss

اساس (اسم)
base, ground, basis, root, nucleus, element, foundation, cornerstone, bedrock, fabric, grass roots, fundament, groundsel, groundwork

مغز (اسم)
brain, nucleus, kernel, marrow, pith, pate, encephalon, pericranium, gray matter

تخصصی

[علوم دامی] هسته ؛ جسمی تیره رنگ در داخل سلول که کروموزومها و ژنها در آن قرار دارند .
[شیمی] هسته
[کامپیوتر] اساس، مغز، هسته .
[برق و الکترونیک] هسته
[مهندسی گاز] هسته
[زمین شناسی] هسته هسته کوچک و سنگین اتم که دارای تمام بار مثبت و تمام جرم آن است.
[نساجی] هسته

انگلیسی به انگلیسی

• kernel, central and most significant part of a whole; positively charged heart of an atom (physics); core of a cell containing dna and rna (biology); core of the head of a comet (astronomy)
the nucleus of an atom or cell is the central part of it.
the most important and dedicated people in a group can be referred to as its nucleus.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] هسته: مرکز کنترل سلول
در علم زبانشناسی شاخه ی واج شناسی به اون واکه مرکزی Nucleus گفته میشود که در دسته Rime قرار داد.
هسته
nucleus ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: تودۀ عصبی
تعریف: گروهی از پی یاخته ها که عموماً در دستگاه عصبی مرکزی قرار دارند و با بافه های یک عصب خاص ارتباط مستقیم دارند|||متـ . پی توده

بپرس