nubby


قلمبه قلمبه، پر از برجستگی یا قلنبه شدگی، گره گره، بوکله

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: nubbier, nubbiest
مشتقات: nubbiness (n.)
• : تعریف: having or covered with nubs or nubbles.

جمله های نمونه

1. Nubby fabrics, for example, better suit a casual style, while smooth fabrics are more formal.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، پارچه های نازک بهتر به سبک غیر رسمی می آیند، در حالی که پارچه های صاف رسمی تر هستند
[ترجمه ترگمان]برای مثال پارچه های Nubby برای یک سبک غیر عادی بهتر است در حالی که لباس های صاف و صاف بیشتر رسمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The tight nubby tree belt is advised to restrain the particles adhering on the leaves refloating for large velocity deficit in trees.
[ترجمه گوگل]توصیه می‌شود که کمربند درختی تنگ برای مهار ذرات چسبیده به برگ‌ها که به دلیل کمبود سرعت زیاد در درختان شناور می‌شوند، بسته شود
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که کمربند تنگ درختی مهار شده ذرات متصل به برگ ها را برای کسری سرعت زیاد در درختان نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This tool has a flat biting surface with a nubby rubber texture.
[ترجمه گوگل]این ابزار دارای سطح گزنده صاف با بافت لاستیکی نازک است
[ترجمه ترگمان]این ابزار یک سطح گاز گرفتن صاف با یک بافت لاستیکی nubby دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This machine is mostly used for pressing out and decreasing capacity of large nubby foam rubber in order to transport more conveniently.
[ترجمه گوگل]این دستگاه بیشتر برای فشار دادن و کاهش ظرفیت لاستیک فوم بزرگ نوبی به منظور حمل و نقل راحت تر استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این ماشین عمدتا برای فشار دادن و کاهش ظرفیت of فوم بزرگ به منظور حمل راحت تر مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The each velocity, pressure and kinetic energy distribution of the sparse strip belt, draught meshy belt and tight nubby belt were obtained by calculation based on time-average Renoyld equations.
[ترجمه گوگل]هر سرعت، فشار و توزیع انرژی جنبشی تسمه نواری پراکنده، تسمه مشبک کششی و کمربند نوبی محکم با محاسبه بر اساس معادلات رنولد میانگین زمانی به دست آمد
[ترجمه ترگمان]هر سرعت، فشار و توزیع انرژی جنبشی کمربند نواری پراکنده، تسمه meshy و کمربند nubby فشرده با محاسبه براساس معادلات Renoyld متوسط زمانی بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This paper introduces the technology characteristics of cristobalite produced by direct calcination with nubby quartz.
[ترجمه گوگل]این مقاله ویژگی‌های فناوری کریستوبالیت تولید شده با تکلیس مستقیم با کوارتز نوبی را معرفی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله مشخصه های تکنولوژی of تولید شده بوسیله کلسیناسیون مستقیم با کوارتز را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Boucle - A yarn with loops producing a rough, nubby appearance on woven or knitted fabrics.
[ترجمه گوگل]بوکل - نخی با حلقه‌هایی که ظاهری خشن و نازک روی پارچه‌های بافته شده یا بافتنی ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]boucle - یک نخ با حلقه های تولید کننده یک ظاهر خشن، nubby بر روی پارچه های بافته یا بافته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you do achieve it, you are expected to shroud your wealth in locally grown produce, understated luxury cars and nubby fabrics.
[ترجمه گوگل]اگر به آن دست یابید، انتظار می رود که ثروت خود را در محصولات محلی، اتومبیل های لوکس و پارچه های نازک پوشانده باشید
[ترجمه ترگمان]اگر به آن دست پیدا کنید، انتظار می رود که بتوانید ثروت خود را در تولید به صورت محلی بخرید، لباس های شیک و شیک بپوشید و پارچه های nubby بپوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having nubs; coarse, granular

پیشنهاد کاربران

بپرس