nubble

/ˈnʌbəl//ˈnʌbl/

معنی: تکه، قنبلی، برامدگی یا گره کوچک
معانی دیگر: قلمبه شدگی کوچک، گرزچه، لخته، گرهچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small knob or lump; a little nub.

جمله های نمونه

1. In nubble time history melts away, taking with it all traces of the number game.
[ترجمه گوگل]در زمان نوبل، تاریخچه ذوب می شود و تمام آثار بازی اعداد را با خود می برد
[ترجمه ترگمان]در تاریخ nubble تاریخ نیز ذوب می شود و با آن همه نشانه های بازی را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We set off clockwise around the nubble to pick our dinner.
[ترجمه گوگل]ما در جهت عقربه های ساعت در اطراف نوبل حرکت کردیم تا شام خود را انتخاب کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در جهت عقربه های ساعت، در جهت عقربه های ساعت، در جهت عقربه های ساعت، در جهت عقربه های ساعت حرکت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The historic lighthouse, also called Nubble Light after a small rocky island off the cape's eastern point, was first illuminated in 187
[ترجمه گوگل]فانوس دریایی تاریخی که به نام یک جزیره صخره‌ای کوچک در نزدیکی نقطه شرقی کیپ نیز نامیده می‌شود، برای اولین بار در سال 187 روشن شد
[ترجمه ترگمان]فانوس دریایی تاریخی، که پس از یک جزیره سنگی کوچک در شرق این منطقه، به نام Nubble نور خوانده می شد، ابتدا در ۱۸۷ ثانیه روشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Too alert to sleep, I fill my notebook with sketches of the nubble under the quarter moon while Margaret naps.
[ترجمه گوگل]وقتی مارگارت چرت می‌زند، بیش از حد هوشیار برای خوابیدن، دفترچه‌ام را با طرح‌هایی از نواحی زیر ربع ماه پر می‌کنم
[ترجمه ترگمان]از خواب بیدار شدم و در حالی که مارگارت چرت می زد، دفترچه یادداشتم را پر کردم و در حالی که مارگارت چرت می زد، دفتر خاطراتم را پر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the mantra serves mainly to remind me of my deep attachment to the nubble.
[ترجمه گوگل]اما مانترا عمدتاً برای یادآوری وابستگی عمیق من به نوبل است
[ترجمه ترگمان]اما این شعار به طور عمده مرا به یاد دلبستگی عمیق من به the می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When the tide is low and the sun high, I set off with a bucket to circle the nubble.
[ترجمه گوگل]وقتی جزر و مد کم است و خورشید بالا می آید، با یک سطل به راه افتادم تا نوبل را دور بزنم
[ترجمه ترگمان]وقتی جزر و مد پایین می آید و خورشید بالا می آید، با یک سطل برای دور زدن به nubble حرکت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now my body welcomes every roll and pitch of the stubby Island Romance ferrying me back to my nubble.
[ترجمه گوگل]اکنون بدن من از هر چرخش و پیچیدگی جزیره عاشقانه‌ای که مرا به نوبلم می‌برد، استقبال می‌کند
[ترجمه ترگمان]حالا بدن من از هر غلت و pitch از جزیره stubby که مرا به nubble باز می گرداند استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Menopause, premenstrual period, veteran stage, engorged breasts before emmenia, breast nubble.
[ترجمه گوگل]یائسگی، دوره قبل از قاعدگی، مرحله جانبازی، سینه های پرپشت قبل از آمنی، نوبل سینه
[ترجمه ترگمان]menopause، دوره premenstrual، مرحله veteran، engorged پستان قبل از emmenia، nubble پستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Staring from where the beach begins at the point where Nubble Road meets the ocean, there is little beach at any tide.
[ترجمه گوگل]با خیره شدن از جایی که ساحل شروع می شود در نقطه ای که جاده نابل با اقیانوس تلاقی می کند، ساحل کمی در هر جزر و مد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با نگاه کردن به جایی که ساحل از نقطه ای شروع می شود که جاده Nubble در آن اقیانوس را ملاقات می کند، ساحل کوچکی در هر موج وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکه (اسم)
slice, lump, bit, whit, tailing, portion, gob, lot, fragment, item, patch, piece, dab, chunk, morsel, shred, nub, slab, cantle, scrap, doit, dribblet, loaf, ort, smidgen, nubble, pane

قنبلی (اسم)
nubble

برامدگی یا گره کوچک (اسم)
nubble

پیشنهاد کاربران

بپرس