nowhere to be found

پیشنهاد کاربران

1 - وقتی کسی پیدا نمی شود:
"I needed to talk to my boss, but he was nowhere to be found. "
( نیاز داشتم با رئیسم صحبت کنم، اما هیچ جا پیدایش نبود. )
2 - وقتی چیزی گم شده است:
"I'm sure I left my keys on the table, but now they are nowhere to be found. "
...
[مشاهده متن کامل]

( مطمئنم کلیدهایم را روی میز گذاشتم، اما الآن هیچ جا پیدایشان نیست. )
3 - در موقعیت های رسمی تر یا ادبی:
"When the crisis started, true leadership was nowhere to be found. "
( وقتی بحران شروع شد، رهبری واقعی غیرقابل دسترس بود / دیگر وجود نداشت. )
deepseek

دود شده رفته هوا
آب شدن و رفتن تو زمین
نیست که نیست