now and then


گاهی، گهگاه، گاه و بیگاه، برخی اوقات

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: sometimes; occasionally.
مشابه: occasionally, on occasion

- We call him up now and then.
[ترجمه Hossein] هر از گاهی بهش زنگ می زنیم
|
[ترجمه گوگل] هرازگاهی با او تماس می گیریم
[ترجمه ترگمان] همین الان بهش زنگ می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The minister preaches a sermon now and then.
[ترجمه گوگل]وزیر گاه و بیگاه خطبه می خواند
[ترجمه ترگمان]کشیش گاه گاه وعظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She does now and then hector a little.
[ترجمه گوگل]او هر از گاهی هکتور را کمی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] اون الان داره و بعدش یه کم \"هکتور\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She now and then drowsed away into a half sleep.
[ترجمه گوگل]او گهگاهی به خواب نیمه‌خوابی فرو می‌رفت
[ترجمه ترگمان]گاه گاهی چرت می زد و چرت می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now and then a bird's song broke in upon the silence of the wood.
[ترجمه گوگل]گاه و بیگاه آواز پرنده ای در سکوت چوب می پیچید
[ترجمه ترگمان]گاه آواز پرنده ای در سکوت جنگل به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Everyone needs to have a good laugh now and then, to see the funny side of things, and to laugh at himself.
[ترجمه گوگل]هر کس باید گهگاهی خوب بخندد تا جنبه خنده دار ماجرا را ببیند و به خودش بخندد
[ترجمه ترگمان]حالا همه باید یک خنده خوب داشته باشند، و بعد، برای اینکه جنبه خنده دار چیزها را ببیند، به خودش بخندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now and then we heard shots in the woods.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی صدای تیراندازی را در جنگل می شنیدیم
[ترجمه ترگمان] و بعدش صدای تیراندازی توی جنگل رو شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't neglect paying him a visit now and then.
[ترجمه گوگل]هر از چند گاهی از دیدن او غافل نشوید
[ترجمه ترگمان]از این به بعد از دادن به او غفلت نکنید و بعد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Every now and then he regretted his decision.
[ترجمه گوگل]هر از چند گاهی از تصمیم خود پشیمان می شد
[ترجمه ترگمان]گاه گاه از تصمیم خود پشیمان می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As he marks down the prices, he stops now and then to pack things into a large bag.
[ترجمه گوگل]همانطور که او قیمت ها را پایین می آورد، هر از چند گاهی می ایستد تا وسایل را در یک کیسه بزرگ ببندد
[ترجمه ترگمان]در حالی که او قیمت را مشخص می کند، دیگر می ایستد و بعد وسایلش را در یک کیف بزرگ بسته بندی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We meet up for lunch now and then, but not as often as we used to.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی برای ناهار دور هم جمع می شویم، اما نه به دفعات قبلی
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر برای نهار همدیگر را ملاقات می کنیم، اما نه به همان اندازه که قبلا عادت داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now and then she peeped to see if he was noticing her.
[ترجمه گوگل]گاه و بیگاه نگاه می کرد تا ببیند آیا او متوجه او شده است یا خیر
[ترجمه ترگمان]گاه سرک می کشید تا ببیند آیا متوجه او می شود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now and then I referred a client to him.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی یک مشتری را به او ارجاع می دادم
[ترجمه ترگمان]و بعد یک مشتری را به او معرفی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dunk the sponge in water every now and then to stop it from drying out.
[ترجمه گوگل]اسفنج را هر از چند گاهی در آب غوطه ور کنید تا از خشک شدن آن جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]گاهی اسفنج را در آب نگه می دارد و بعد آن را از خشک شدن باز می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stir the batter every now and then to keep it from separating.
[ترجمه گوگل]خمیر را هر از چند گاهی هم بزنید تا جدا نشود
[ترجمه ترگمان]گاهی با هم مخلوط کنید و سپس آن را از هم جدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A dollop of romance now and then is good for everybody.
[ترجمه گوگل]چند بار عاشقانه برای همه خوب است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر داستان عشق و عاشقی برای همه خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• occasionally, once in a while

پیشنهاد کاربران

هر از گاهی
مثال:
We come over them now and then
هر از گاهی بهشون سر می زنیم.
ever and
ever and again
now and again
یعنی هراز گاهی

گاه گاهی
Now and again
At times
From time to time
Off and on
Once in a while

گهگاهی
مثال :
we still get together for lunch now and then .
هنوز گهگاهی برای ناهار دور هم جمع میشیم .
لطفا اگه دوست داشتید به کانال من توی اینستاگرام سر بزنید . میتونید لغات و اصطلاحات بیشتری رو همراه با مثال اونجا یاد بگیرید .
instagram. com/languageyar
هر از گاهی
کم پیش نمی آید
گهگاهی
occasionally; sometimes
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس