novitiate

/nəˈvɪʃɪət//nəˈvɪʃɪət/

معنی: کاراموزی، تازه کار، مرحله تازه کاری
معانی دیگر: دوران نوآموزی، نوآموزی، تازه کاری، خامدستی، مبتدی، نوچه، noviciate مرحله تازه کاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or period of being a novice.
مترادف: apprenticeship
مشابه: initiation, probation, training, trial

(2) تعریف: one who is preparing to take the vows of a religious order; novice.
مترادف: novice
مشابه: acolyte, apprentice, catechumen, initiate, neophyte, pledge, postulant, proselyte

(3) تعریف: the residence that religious novices occupy.
مشابه: abbey, cloister, priory

جمله های نمونه

1. But when be was seventeen, he entered the novitiate.
[ترجمه گوگل]اما وقتی بی هفده ساله بود، وارد نوآموز شد
[ترجمه ترگمان]اما وقتی هفده ساله می شد، وارد یک راهبه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And so, it began: after the novitiate, classical and humane studies, and then philosophy.
[ترجمه گوگل]و به این ترتیب، شروع شد: پس از مطالعات نوآموز، کلاسیک و انسانی، و سپس فلسفه
[ترجمه ترگمان]و بدین ترتیب، پس از دوره کارآموزی، کلاسیک و انسانی، و سپس فلسفه آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The novitiate over, they are permitted to make their first vows.
[ترجمه گوگل]تازه کار، آنها اجازه دارند اولین نذر خود را بکنند
[ترجمه ترگمان]این دوره کارآموزی به پایان می رسد، آن ها اجازه دارند تا اولین پیمان خود را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His thoughts drifted forward in time from his novitiate.
[ترجمه گوگل]افکارش به مرور زمان از نوآموزش به جلو رفت
[ترجمه ترگمان]افکارش در زمان from به جلو حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He completed, took orders and entered the novitiate all within a couple of years.
[ترجمه گوگل]او تکمیل کرد، سفارشات را پذیرفت و در عرض چند سال وارد نوآوری شد
[ترجمه ترگمان]او تکمیل شد، دستور داد و در عرض چند سال وارد دوره کارآموزی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He entered the Jesuit novitiate on 2May 158
[ترجمه گوگل]او در 2 مه 158 وارد نوآموزان یسوعی شد
[ترجمه ترگمان]وی در ۲ مه ۱۵۸ به مدرسه یسوعی وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ed had entered the Jesuit novitiate in the summer of 197 just one month after his high school graduation.
[ترجمه گوگل]اد در تابستان 197 تنها یک ماه پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان وارد نوآموزان یسوعی شده بود
[ترجمه ترگمان]اد، در تابستان سال ۱۹۷، درست یک ماه پس از فارغ التحصیلی دبیرستان به مدرسه یسوعی وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inside novitiate but the probation that set does not exceed 6 months.
[ترجمه گوگل]در داخل تازه کار اما مشروط که مجموعه بیش از 6 ماه نیست
[ترجمه ترگمان]در دوره کارآموزی، دوره بازپروری که تنظیم گردید از ۶ ماه تجاوز نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Except probation, the salary between novitiate also cannot under minimum wage standard.
[ترجمه گوگل]به جز مشروط، حقوق و دستمزد بین تازه کار نیز تحت استاندارد حداقل دستمزد نمی تواند باشد
[ترجمه ترگمان]به جز دوره مشروط، حقوق دوره کارآموزی هم نمی تواند تحت استانداردهای حداقل دست مزد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your novitiate would even then be long and exhausting.
[ترجمه گوگل]تازه کار شما حتی در این صورت طولانی و طاقت فرسا خواهد بود
[ترجمه ترگمان]آن وقت راهبه novitiate شما حتی بعد از آن هم طولانی و خسته کننده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An entrance procedure requiring a three-year novitiate and solemn vows ensured a committed membership.
[ترجمه گوگل]یک رویه ورودی که مستلزم یک نذر تازه کار و رسمی سه ساله بود، عضویت متعهد را تضمین می کرد
[ترجمه ترگمان]یک روند ورودی که نیازمند یک دوره کارآموزی سه ساله و جدی است، عضویت متعهد را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No longer could he fall back on the comforting routines of the novitiate to give structure to his life.
[ترجمه گوگل]دیگر نمی‌توانست به روال‌های آرامش‌بخش تازه‌کار بازگردد تا به زندگی‌اش ساختار بدهد
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانست به برنامه های تسلی بخش دوره کارآموزی تکیه کند تا به زندگی او ساختار ببخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1974 the church spent $ 1 million for an old Jesuit novitiate in Oregon.
[ترجمه گوگل]در سال 1974 کلیسا یک میلیون دلار برای یک تازه کار قدیمی یسوعی در اورگان هزینه کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۴، کلیسا یک میلیون دلار برای یک کارآموزی قدیمی یسوعی در اورگون گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The air of assurance and dignity about it all was exceedingly noticeable to the novitiate.
[ترجمه گوگل]هوای اطمینان و وقار در همه چیز برای تازه کار به شدت قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]این حالت اطمینان و وقاری که همه را به خود جلب کرده بود، جلب توجه راهبه novitiate را جلب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The test objective of probation period makes it different from novitiate and apprentice period.
[ترجمه گوگل]هدف آزمون دوره آزمایشی آن را از دوره نوآموز و کارآموز متفاوت می کند
[ترجمه ترگمان]هدف آزمون دوره بازپروری این دوره را متفاوت از دوره کارآموزی و دوره کارآموزی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاراموزی (اسم)
apprenticeship, novitiate, noviciate

تازه کار (اسم)
beginner, novice, tyro, freshman, tiro, novitiate, noviciate, rookie, debutant, ham, jackleg, colt, tenderfoot

مرحله تازه کاری (اسم)
novitiate, noviciate

انگلیسی به انگلیسی

• period of initiation and training (especially before joining a religious order)

پیشنهاد کاربران

Novitiate refers to someone who is new to a particular field or activity, especially in a religious or spiritual context. It can also be used to describe someone who is in the early stages of learning or training.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که در یک زمینه یا فعالیت خاص، به ویژه در زمینه مذهبی یا معنوی، تازه کار است.
برای توصیف فردی که در مراحل اولیه یادگیری یا آموزش است.
مثال؛
He’s still a novitiate in the company, so we need to give him some guidance.
In a conversation about someone learning a new skill, one might comment, “She’s in her novitiate phase, but she’s making great progress. ”
A person discussing their experience in a new hobby might say, “I’m still a novitiate in woodworking, but I’m enjoying the learning process. ”

بپرس