novel

/ˈnɑːvl̩//ˈnɒvl̩/

معنی: رمان، کتاب داستان، نو، بدیع، جدید
معانی دیگر: داستان بلند، تازه، نادیده، نوین، نوظهور، نوپا، نورسیده، (در اصل) داستان کوتاه (رجوع شود به: novella)، (حقوق روم - معمولا جمع) قانون جدید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a relatively long work of prose fiction, usu. having a plot and characters.
مترادف: book, roman
مشابه: account, epic, fiction, history, narrative, potboiler, roman a clef, romance, saga, story, tale

- All of her crime novels have intricate plots and are highly suspenseful.
[ترجمه گوگل] همه رمان‌های جنایی او دارای طرح‌های پیچیده و بسیار پرتعلیق هستند
[ترجمه ترگمان] همه رمان جنایی او طرح های پیچیده دارند و به شدت suspenseful
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: novelly (adv.)
• : تعریف: new and unusual.
مترادف: innovative, original
متضاد: hackneyed, standard, traditional, worn
مشابه: creative, curious, different, exotic, foreign, fresh, new, revolutionary, singular, uncommon, unconventional, unfamiliar, unorthodox, unprecedented, unusual

- A woman riding a bicycle was a novel sight back in those days.
[ترجمه گوگل] زنی در حال دوچرخه سواری در آن روزها منظره بدیعی بود
[ترجمه ترگمان] زنی که بر روی دوچرخه سوار شده بود، در آن روزها یک منظره بدیع به حساب می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He came up with a novel idea for selling the product, but his boss wasn't convinced.
[ترجمه گوگل] او ایده جدیدی برای فروش محصول داشت، اما رئیسش قانع نشد
[ترجمه ترگمان] او ایده جدیدی برای فروش محصول پیدا کرد، اما رئیسش متقاعد نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a novel after the style of hedayat
یک رمان به پیروی از سبک هدایت

2. a novel experience
تجربه ی تازه

3. a novel good enough to jostle with the others in the market
رمان خوبی که می توانست در بازار با دیگر رمان ها رقابت کند

4. a novel phenomenon
پدیده ای نورسیده

5. a novel shot through with satire
یک رمان ممزوج با طنز

6. a novel suggestion
پیشنهادی بی سابقه

7. a novel tailored to popular taste
رمانی که طبق سلیقه ی قاطبه ی مردم نوشته شده است.

8. a novel that is loaded with excitement
رمانی که پر است از هیجان

9. a novel which i had to read as a school holiday task
رمانی که می بایستی به عنوان تکلیف دوران تعطیلات مدرسه می خواندم

10. a novel which is full of discernment and tender feelings
رمانی که پر از ژرف نگری و احساسات لطیف است

11. her novel degenerates into corn
رمان اوتدریجا منحط شده و به طور تحمل ناپذیری مبتذل می شود.

12. that novel is full of stereotype characters
آن رمان پر است از شخصیت های قالبی.

13. the novel contains exciting scenes
رمان دارای صحنه های شورانگیزی است.

14. the novel describes the history of the love and vengeance of a blind man
آن رمان داستان عشق و انتقام مرد کوری را بیان می کند.

15. the novel is structured on three levels
این رمان در سه سطح ساخته شده است.

16. this novel has a complicated plot
این رمان داستان پیچیده ای دارد.

17. this novel has been a bestseller
این رمان پرفروش ترین کتاب بوده است.

18. this novel is a good read
این رمان برای خواندن خوب است.

19. this novel is a study in the manners of this class
این رمان،پژوهشی است در چگونگی رفتار این طبقه.

20. this novel is episodic and the various incidents do not hang together well
این رمان دارای قسمت های مختلف است و حوادث گوناگون خوب با هم جور نیستند.

21. this novel is really boring stuff
این رمان واقعا چیز خسته کننده ای است.

22. a compulsive novel
رمان بسیار جالب

23. a full-length novel
رمان کامل (بدون بریدگی)

24. a historical novel
یک رمان تاریخی

25. a prize novel
رمان برنده ی جایزه

26. a racy novel
یک رمان داغ

27. a serious novel
یک رمان درباره ی امور مهم

28. a sophisticated novel
یک رمان پرمغز

29. a talky novel
یک رمان پرمکالمه

30. dickens' last novel was unfinished
آخرین رمان دیکنز ناتمام بود.

31. her last novel was a disaster
آخرین رمان او افتضاح بود.

32. her new novel was well received
رمان جدید او به خوبی مورد استقبال قرار گرفت.

33. a worthwhile junior novel
رمان به درد خوری برای جوانان

34. he prefaced the novel by a short account of when and how it was written
در پیشگفتار رمان تاریخ و چگونگی نگارش آن را شرح داد.

35. publishers rejected his novel
ناشران رمان او را رد کردند.

36. to condense a novel into a few pages
رمانی را درچند صفحه خلاصه کردن

37. to puff a novel
رمانی را به عرش رساندن

38. he is writing a novel or something
او دارد یک رمان یا چیزی از این قبیل می نویسد.

39. he sweated out one novel after another
او با جان کندن رمان های پی در پی نوشت.

40. the architectonics of a novel
طرح پردازی یک رمان

41. the body of the novel itself is two hundred pages
خود متن رمان دویست صفحه است.

42. the digest of a novel
چکیده ی رمان

43. the episodes of this novel are like beads on a string
درونداستان های این رمان همانند مهره های نخ شده ی تسبیح هستند.

44. the pattern of a novel
طرح یک رمان

45. this makes his sixth novel
این ششمین رمان اوست.

46. critics slobbered over his new novel
نقدگران در تعریف از رمان او زیاده روی کردند.

47. the critics laced into the novel
سخن سنجان رمان را مورد حمله قرار دادند.

48. the great success of his novel put the author in the limelight
موفقیت بزرگ رمان او توجه همگان را به نویسنده جلب کرد.

49. the historical milieu of this novel
پرگیر (محیط) تاریخی این رمان

50. the movie version of his novel
فیلم اقتباس شده از رمان او

51. the second volume of his novel
جلد دوم رمان او

52. the strange persona of this novel
شخصیت های عجیب و غریب این رمان

53. the unabridged edition of a novel
ویرایش خلاصه نشده ی یک رمان

54. to wade through a dull novel
با زحمت یک رمان خسته کننده را خواندن

55. the theme that echoes throughout the novel
موضوعی که در سرتاسر رمان تکرار شده

56. this is an abridgement of the novel
این خلاصه رمان است.

57. to read a condensation of a novel
تلخیصی از یک رمان را خواندن

58. a mood of gloom pervades the whole novel
حالت حزن سرتاسر رمان را فرا گرفته است.

59. he is gathering new material for his novel
او مشغول گردآوری مطالب تازه ای برای رمان خود می باشد.

60. she has developed the plot of her novel skilfully
او داستان رمان خود را با مهارت پرداخت کرده است.

61. she is writing a sequel to her first novel
او دارد دنباله ی رمان اول خود را می نویسد.

62. this film is a dramatization of tolstoi's famous novel
این فیلم برگرفته از رمان معروف تولستوی است.

63. his literary experiments led to the writing of a great novel
تجارب ادبی او منجر به نوشتن رمان بزرگی شد.

مترادف ها

رمان (اسم)
novel, romance

کتاب داستان (اسم)
novel

نو (صفت)
pioneer, up-to-date, brand-new, new, modern, novel, spick-and-span

بدیع (صفت)
original, exquisite, picturesque, novel, newfound

جدید (صفت)
up-to-date, new, modern, novel, recent, maiden, unprecedented, neoteric

انگلیسی به انگلیسی

• piece of long fiction with a plot and characters; story
new; strange
a novel is a long story written about imaginary events.
something that is novel is unlike anything else that has been done or made before.

پیشنهاد کاربران

something unusual, uncommon; new
نوپدید
این واژه در لاتین در سده ی ششم میلادی novellus بوده و در سده ی هشتم میلادی به صورت novel در آمده و به فرانسه و انگلیسی راه یافته است که در فرانسه nouvel و در انگلیسی novel نگاشته شده و از ریشه ی اوستایی nava ( نو، تازه ) گرفته شده است و هیچ ارتباطی با ناغیل در ترکی ندارد.
Something that is new, original, and different from what has been done before. “Novel” is often used to describe ideas, inventions, or technologies that are groundbreaking or unique.
چیز جدید، بدیع و متفاوت از آنچه قبلا انجام شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف ایده ها، اختراعات یا فناوری هایی استفاده می شود که پیشگامانه یا منحصر به فرد هستند.
مثال؛
The company introduced a novel approach to renewable energy.
A tech enthusiast might say, “This smartphone has a novel feature that no other phone has. ”
In a discussion about architecture, someone might comment, “The design of this building is truly novel and unlike anything I’ve seen before. ”

Picaresque novel: رمان بیکارسک
( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )
رمان ، داستان بلند،
نوعی داستان بلند است که در قالب نثر نوشته می شود و می تواند یک یا چند ژانر را در بر بگیرد.
معمولاً رمان نسبت به داستان معمولی طولانی تر و دارای داستان ها و زیرپیچیدگی های بیشتری هست. شخصیت ها عمق بیشتری دارند و زمان کافی برای توسعه دادن شخصیت ها و جزئیات زندگی و دیدگاههای آنها وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

رمان
مثال: She's reading a novel by her favorite author.
او رمانی از نویسنده مورد علاقه اش می خواند.
تازه، رمان
اگر در جمله نقش اسم noun داشته باشه به معنی "رمان" هست.
اگر در جمله نقش صفت adj داشته باشه به معنی " جدید، بدیع، نو " هست.
جدید
تازه
رمان/کتاب داستان. . :Novel ( n )
جدید/نو. . :Novel ( adj )
novel: رمان
فک کنم همین دوتا رو یاد بگیرم کافی باشه:
رمان
نو، جدید
دو تا معنی داره :
۱. رمان ( یک داستان مکتوب طولانی معمولا در مورد شخصیت ها و رویدادهای خیالی ) [اسم]
۲. جدید - نو - تازه - نوین [صفت]
noun
[count] : a long written story usually about imaginary characters and events
...
[مشاهده متن کامل]

◀️write/publish/read a novel
◀️a detective/romance/science - fiction novel
Other forms: plural - els
2. adjective
[more novel; most novel] : new and different from what has been known before
◀️a novel idea
◀️She has suggested a novel approach to the problem.
◀️Handheld computers are novel devices.
Novel به عنوان صفت به واژه ی Newfangled نزدیک تره تا به New از لحاظ معنا

a novel from the pen of Camus
novel ( adj ) = نوپا، جدید، نوین، تازه، نو، بدیع، نو، ابداعی، ابتکاری، نوظهور
معانی دیگر >>>> {ناشناخته، متمایز، غیر متعارف، ابتکاری ( جالب جدید یا غیرمعمول باشد ) }، {خاص، استثنایی، منحصر به فرد، متمایز ( با یک ویژگی منحصر به فرد متمایز می شود ) }، {سرگرم کننده، خنده دار، فکاهی ( ایجاد خنده و سرگرمی ) }
...
[مشاهده متن کامل]

Definition = مورد استفاده برای اشاره به گونه جدید ( = نوع جدید ) ویروس است که قبلاً مشاهده نشده است/جدید و اصلی، مثل هر چیزی که قبلا دیده شده است نیست/
novel idea/approach/method = ایده / رویکرد / روش جدید
مترادف کلمه های : fresh, innovative, new, original
examples:
1 - The architect created a novel design that pleased everyone.
این معمار طرحی ابتکاری خلق کرد که همه را راضی کرد.
2 - The novel plan caused some unforeseen problems.
طرح جدید باعث برخی مشکلات پیش بینی نشده شد.
3 - Keeping a sheep in the garden is a novel way of keeping the grass short!
نگهداری گوسفند در باغ یک روش ابتکاری ( ابداعی ) برای کوتاه نگه داشتن چمن است!
4 - A novel virus in swine is closely related to the human hepatitis E virus.
یک ویروس جدید در خوک با ویروس هپاتیت E انسان ارتباط نزدیک دارد.
5 - the novel suggestions were implemented.
پیشنهادات جدید به اجرا در آمدند.
6 - the physicist had some novel ideas about traveling at the speed of light.
این فیزیکدان ایده های جدیدی در مورد سفر با سرعت نور در اختیار داشت.
novel ( noun ) = رمان
معانی دیگر::::{روایت، حکایت، داستان، قصه، فانتزی ( روایتی ساختگی به صورت نثر ) }، {کتاب داستان، کتاب درسی، کتاب مدرسه ( ( یک کتاب ) محصولی که به تازگی در دسترس عموم قرار گرفته است}، {آثار، مقاله، قطعه هنری، ادبیات، شعر، نثر، نوشته ( آثار مکتوب ، به ویژه آنهایی که لیاقت هنری برتر یا ماندگار دارند ) }، {داستان عاشقانه، داستان احساسی ( کتاب یا فیلمی که به صورت احساسی یا ایده آلی با عشق روبرو است ) }
Definition = یک داستان طولانی چاپ شده در مورد شخصیت ها و حوادث خیالی/
to write/publish/read a novel = نوشتن / انتشار / خواندن رمان
detective/historical/romantic . . . novels = رمان های پلیسی / تاریخی / عاشقانه
examples:
1 - Have you read any of Jane Austen's novels?
آیا هیچ یک از رمان های جین آستین را خوانده اید؟
2 - a newly published science fiction novel
یک رمان علمی تخیلی تازه منتشر شده
3 - His latest novel is selling really well.
آخرین رمان او فروش بسیار خوبی دارد.
4 - She churns out a new bestselling novel every year.
او هر سال یک رمان پرفروش جدید را در تیراژ بالا عرضه ( تولید ) می کند.
کلمات مرتبط >>>>>>>>>>>> novelist = رمان نویس ، novella = رمان کوتاه ، novelty = تازگی، نوظهوری

نو ظهور - تازه رسیده
نو
تازه
جدید
ناآشنا
ناشناخته
Novel Genes = ژن های ناشناخته
جدید
جدید
تازه
ناآشنا
رمان
این کلمه در نقش صفت دو معنی خیلی پر کاربردا دارد
not like anything known before, and unusual or interesting
به معنی : عجیب یا جالب
! what a novel idea
مرجع : دیشکنری لانگمن
نو، تازه
جدید، تازه، نو، بدیع
رمان، داستان بلند
نو ظهور و جدید
رمان داستان
معنی پر کاربرد :
رمان 😏😄
شاهکار
Uses new ideas
نو آور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس