notwithstanding

/ˌnɑːˌtwɪθˈstændɪŋ//ˌnɒtwɪθˈstændɪŋ/

معنی: بدون توجه، باوجود، باوجود اینکه، باوجود اینکه، مخالف، با وجود، علیرغم
معانی دیگر: به رغم، با این وجود، با همه ی این ها، به هر حال، گرچه، هرچند، گواینکه، باآنکه

بررسی کلمه

حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: in spite of; despite.
مشابه: in spite of

- Notwithstanding his parents objections; he moved out of the house that night.
[ترجمه Raha] با وجود مخالفت والدینش، ان شب او خانه را ترک کرد
|
[ترجمه گوگل] با وجود مخالفت والدینش؛ آن شب از خانه بیرون رفت
[ترجمه ترگمان] با وجود مخالفت پدر و مادرش، آن شب از خانه خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her fears notwithstanding, she went ahead with her decision.
[ترجمه ابی] با وجودی که می ترسید به تصمیمش همچنان پای بند بود.
|
[ترجمه گوگل] با وجود ترس هایش، او تصمیم خود را ادامه داد
[ترجمه ترگمان] با وجود این، از تصمیمش منصرف شده بود و تصمیمش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ربط ( conjunction )
• : تعریف: in spite of the fact that; although.

- They brought him along, notwithstanding he was too ill to be moved.
[ترجمه محمود] با اینکه نمیشد تکونش داد اونو با خودشون آوردن
|
[ترجمه گوگل] آنها او را با خود آوردند، با وجود اینکه او خیلی بیمار بود که نمی توانست جابه جا شود
[ترجمه ترگمان] او را با وجود این که بیش از حد بیمار بود، همراه آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: all the same; nevertheless; even so.
مشابه: after all, all the same, nevertheless

- The play drew great criticism but the performances continued notwithstanding.
[ترجمه گوگل] این نمایش انتقادات زیادی را برانگیخت، اما اجراها با وجودی ادامه یافتند
[ترجمه ترگمان] نمایش انتقادات گسترده ای را به خود جلب کرد، اما با وجود آن نمایش همچنان ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he flew on, notwithstanding the storm
با وجود طوفان به پرواز ادامه داد.

2. he was still unknown, notwithstanding he had lived here many years
گرچه سال ها اینجا زندگی کرده بود هنوز هم کسی او را نمی شناخت.

3. he should have been told notwithstanding
با این حال بایستی به او اطلاع داده می شد.

4. he continues his criticism, government threats notwithstanding
علی رغم تهدیدهای دولت،او به انتقاد خود ادامه می دهد.

5. He still went home, notwithstanding the midnight.
[ترجمه گوگل]با وجود نیمه شب، او همچنان به خانه رفت
[ترجمه ترگمان]با وجود نصف شب هنوز به خانه برمی گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The marriage took place notwithstanding his objections.
[ترجمه Taravat] با وجود مخالفت های او، ازدواج صورت گرفت
|
[ترجمه گوگل]این ازدواج با وجود مخالفت های او انجام شد
[ترجمه ترگمان]ازدواج با وجود مخالفت های خود به آن جا خاتمه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Notwithstanding differences, there are clear similarities in all of the world's religions.
[ترجمه گوگل]با وجود تفاوت ها، شباهت های آشکاری در همه ادیان جهان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با وجود تفاوت ها، شباهت های زیادی در همه ادیان دنیا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He despised William Pitt, notwithstanding the similar views they both held.
[ترجمه گوگل]با وجود دیدگاه‌های مشابهی که هر دو داشتند، ویلیام پیت را تحقیر می‌کرد
[ترجمه ترگمان]ویلیام پیت را، علی رغم دیدگاه های مشابهی که هر دو در دست داشتند، تحقیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Notwithstanding some members' objections, I think we must go ahead with the plan.
[ترجمه گوگل]علیرغم مخالفت های برخی اعضا، به نظر من باید برنامه را پیش ببریم
[ترجمه ترگمان]با وجود برخی مخالفت های اعضا، فکر می کنم ما باید با این برنامه جلوتر برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Notwithstanding some major financial problems, the school has had a successful year.
[ترجمه گوگل]با وجود برخی مشکلات عمده مالی، مدرسه سال موفقی را پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]با وجود برخی مشکلات مالی بزرگ، این مدرسه یک سال موفق بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He insisted on going to the football match, notwithstanding his doctor's advice to the contrary.
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که به مسابقه فوتبال برود، علی‌رغم توصیه‌های پزشکش بر خلاف آن
[ترجمه ترگمان]او اصرار داشت که با وجود توصیه دکتر به مسابقه فوتبال برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fame and fortune notwithstanding, Donna never forgot her hometown.
[ترجمه گوگل]با وجود شهرت و ثروت، دونا هرگز زادگاهش را فراموش نکرد
[ترجمه ترگمان]با وجود این، او هرگز شهر خود را فراموش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They went ahead, public opposition notwithstanding.
[ترجمه گوگل]با وجود مخالفت عمومی، آنها پیش رفتند
[ترجمه ترگمان]با وجود این، آن ها با وجود مخالفت علنی مخالفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bad weather notwithstanding, the event was a great success.
[ترجمه گوگل]با وجود آب و هوای بد، این رویداد یک موفقیت بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]با وجود هوای بد، این رویداد موفقیت بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Notwithstanding she is beautiful,she doesn't think it goes for much.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه او زیباست، او فکر نمی کند که این کار زیاد اتفاق بیفتد
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه زیبا است، فکر نمی کند زیاد طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدون توجه (صفت)
notwithstanding, uninterested

باوجود (قید)
notwithstanding

باوجود اینکه (قید)
notwithstanding, though

باوجود اینکه (حرف اضافه)
notwithstanding

مخالف (حرف اضافه)
against, athwart, contrary to, despite, notwithstanding

با وجود (حرف اضافه)
despite, notwithstanding, but

علیرغم (حرف اضافه)
contrary to, despite, notwithstanding

انگلیسی به انگلیسی

• however, nevertheless
in spite of, despite
if something is true notwithstanding something else, it is true in spite of that other thing; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“Notwithstanding the rain, the concert will still take place. ”
A person might say, “Notwithstanding his age, he can still run faster than most people. ”
In a discussion about limitations, someone might argue, “Notwithstanding the challenges, we can still achieve our goals. ”
۱. با وجودِ، به رغمِ ۲. با وجود این. به هر حال. با این همه ۲. با وجود اینکه. اگر این که. هر چند که
مثال:
Notwithstanding heavy rain he continued to climb the mount.
با وجود باران سنگین او به صعود از کوه ادامه داد.
...
[مشاهده متن کامل]

به رغم باران سنگین او به صعود از کوه ادامه داد.
هرچند که باران سنگینی می بارید او به صعودش از کوه ادامه داد.

صرف نظر از/ صرف نظرانه
in spite of, despite
[نی/ نا با/بهمراه به ایست درانه]
Not being prevented by
به رغم ، به رغم انکه
با وجود اینکه
با اینکه
صرف نظر از
مثال )
Notwithstanding it's drawbacks this method will be helpful for the future
صرف نظر از ، به جز این مورد خاص؛ بدون در نظر گرفتن موردِ خاص مذکور . . .
notwithstanding = هر چند
Yet, Derby, notwithstanding she's your wife and loves not me
اما دربی عزیز . هرچند او همسر شماست و مرا دوست نمی دارد
despite
علی رغم . . .
مترادف : in spite of
صرفنظر از
بر خلافِ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس