1. i noticed a certain constraint on their part
متوجه شدم که محذوریت دارند.
2. i noticed its stink from afar
گند آن را از دور احساس کردم.
3. i noticed that i was being scanted in my food ration
متوجه شدم که جیره ی خوراک مرا کم می گذاشتند.
4. i noticed the trace of a smile in her face
متوجه نشانه ی خفیفی از لبخند در چهره اش شدم.
5. we noticed the dissimilarity between this organization and the others
ما متوجه فرق بین این سازمان و سازمان های دیگر شدیم.
6. i scarcely noticed what was going on
به سختی متوجه شدم که چه چیزی دارد روی می دهد.
7. then i noticed that my left arm was asleep
سپس متوجه شدم که دست چپم خواب رفته است.
8. they were noticed by warm greetings
با آنها به گرمی سلام و تعارف کردند.
9. an observant passerby noticed the fire and awakened the inhabitants of the house
عابری هوشیار متوجه آتش سوزی شد و اهل خانه را بیدار کرد.
10. she is trying to get herself noticed
او می خواهد مورد توجه قرار بگیرد.
11. He noticed a woman in a black dress sitting across from him.
[ترجمه هستی نوره ئی ] او متوجه شد که یک زن با لباس سیاه آن طرفش نشسته|
[ترجمه گوگل]او متوجه زنی با لباس مشکی شد که روبروی او نشسته بود[ترجمه ترگمان]زنی را دید که لباس سیاهی بر تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He noticed what looked like a bundle of rags beside the road.
[ترجمه گوگل]او متوجه چیزی شد که در کنار جاده شبیه یک دسته پارچه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او متوجه چیزی شد که شبیه یک دسته پارچه ژنده در کنار جاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او متوجه چیزی شد که شبیه یک دسته پارچه ژنده در کنار جاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I noticed she didn't send me a card - I think it was tit for tat because I forgot her birthday last year.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که او برای من کارتی نفرستاد - فکر میکنم این کارت به خاطر اینکه سال گذشته تولدش را فراموش کرده بودم
[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که او یک کارت برای من نفرستاده است - فکر می کنم به خاطر این بود که سال پیش تولدش را فراموش کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که او یک کارت برای من نفرستاده است - فکر می کنم به خاطر این بود که سال پیش تولدش را فراموش کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I noticed a certain reluctance among the teachers.
[ترجمه علی نظری] من متوجه بی میلی خاصی در میان معلمان شدم.|
[ترجمه گوگل]متوجه بی میلی خاصی در بین معلمان شدم[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که در میان معلم ها اکراه خاصی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. As I approached the house, I noticed a light on upstairs.
[ترجمه گوگل]وقتی به خانه نزدیک شدم، متوجه نوری در طبقه بالا شدم
[ترجمه ترگمان]همان طور که به خانه نزدیک می شدم، متوجه چراغی در طبقه بالا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که به خانه نزدیک می شدم، متوجه چراغی در طبقه بالا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. It is remarkable that nobody noticed sooner.
[ترجمه علی نظری] این قابل توجه که کسی زودتر متوجه نشد|
[ترجمه گوگل]قابل توجه است که هیچ کس زودتر متوجه آن نشد[ترجمه ترگمان]قابل توجه است که هیچ کس زودتر متوجه نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید