nothing much


نه خیلی، نه چندان

جمله های نمونه

1. I've done nothing much since coffee time.
[ترجمه گوگل]من از زمان قهوه کار زیادی انجام نداده ام
[ترجمه ترگمان]از زمان قهوه هیچ کاری نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'What was stolen?'--'Oh, nothing much. '.
[ترجمه گوگل]"چه چیزی دزدیده شد؟" - "اوه، چیز زیادی نیست '
[ترجمه ترگمان]چی دزدیده شد؟ اوه، چیز زیادی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After forty years in the police force nothing much shocks me.
[ترجمه گوگل]بعد از چهل سال در نیروی انتظامی هیچ چیز مرا شوکه نمی کند
[ترجمه ترگمان]بعد از چهل سال در نیروی پلیس، هیچ چیز به من شوک نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's nothing much in the fridge.
[ترجمه گوگل]چیز زیادی در یخچال نیست
[ترجمه ترگمان]تو یخچال چیز زیادی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's not/nothing much to do around here.
[ترجمه گوگل]اینجا کار زیادی برای انجام دادن نیست
[ترجمه ترگمان]اینجا کار زیادی برای انجام دادن نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's nothing much in the post.
[ترجمه گوگل]چیز زیادی در پست وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]چیز زیادی در این پست وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's not/nothing much on TV tonight.
[ترجمه گوگل]امشب هیچ چیز زیادی در تلویزیون وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]امشب هیچ چیز زیادی روی تلویزیون نمی بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I got up late and did nothing much all day.
[ترجمه گوگل]من تا دیر وقت بیدار شدم و تمام روز هیچ کاری انجام ندادم
[ترجمه ترگمان]من تا دیر وقت بیدار شدم و تمام روز هیچ کاری نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's nothing much we can do to help.
[ترجمه گوگل]هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم تا کمک کنیم
[ترجمه ترگمان]کار زیادی از دست ما برنمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I had nothing much to do before reporting to the banker at four o'clock.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ساعت چهار به بانکدار گزارش بدهم، کار زیادی برای انجام دادن نداشتم
[ترجمه ترگمان]ساعت چهار بعد از ساعت چهار، کاری برای انجام دادن نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After more than a hour nothing much had changed.
[ترجمه گوگل]بعد از گذشت بیش از یک ساعت هیچ چیز تغییر نکرده بود
[ترجمه ترگمان]بیش از یک ساعت چیزی تغییر نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only two or three clowns dressed up and nothing much took place.
[ترجمه گوگل]فقط دو یا سه دلقک لباس پوشیدند و اتفاق خاصی نیفتاد
[ترجمه ترگمان]فقط دو یا سه دلقک لباس پوشیده و جای زیادی اشغال کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nothing much happens in their little town, apparently, and these guys provide some welcome cultural diversity.
[ترجمه گوگل]ظاهراً هیچ اتفاق خاصی در شهر کوچک آنها نمی‌افتد و این بچه‌ها از تنوع فرهنگی استقبال می‌کنند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا هیچ چیز در شهر کوچک آن ها اتفاق نمی افتد، و این افراد از تنوع فرهنگی استقبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But as Ken Goodwin reports, nothing much has changed when it comes to how children choose to spend their cash.
[ترجمه گوگل]اما همانطور که کن گودوین گزارش می دهد، در مورد نحوه خرج کردن پول نقد توسط کودکان، هیچ چیز تغییر زیادی نکرده است
[ترجمه ترگمان]اما همانطور که کن گودوین دارد، وقتی بحث بر سر این است که چگونه کودکان تصمیم می گیرند پول نقد خود را خرج کنند، چیز زیادی تغییر نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not really anything, nothing very important

پیشنهاد کاربران

هیچ کار
مهم نیست
نه زیاد
هیچ چیز زیادی
نه زیاد
نه خیلی
نه به آن اندازه
چیز مهمی نیست ( not important ) 😐
کار خاصی نمیکنم
هیچی
خبر خاصی نیست ( در جواب what's up )
بعضی وقتا ( غیر رسمی ) به معنی "مهم نیست" بکار میره

بپرس