nothing

/ˈnəθɪŋ//ˈnʌθɪŋ/

معنی: صفر، نیستی، هیچ، ابدا
معانی دیگر: هیچی، بی اهمیت، ناچیز، اصلا نه، آدم بی ارزش، آدم بی اهمیت، نهستی، بی ارزش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: nothing doing
(1) تعریف: not anything; no thing.
متضاد: all, everything, something
مشابه: nil, zero

- I know nothing about it.
[ترجمه Mbnw] چیزی در این مورد نمیدونم
|
[ترجمه ._.] من چیزی در این مورد نمیدونم.
|
[ترجمه ملودی] من چیزی در مورد آن نمیدانم
|
[ترجمه امیر علی] من در مورد این هیچ چیزی نمیدانم
|
[ترجمه دوست مطرود سنا] های وی ، سنا حق نداشتی باهام اینجوری رفتار کنی خرابم کردی شت
|
[ترجمه A.b] من در این مورد چیزی نمیدونم
|
[ترجمه ‌.] نه کص ننت دیوث معنی جمله
|
[ترجمه گوگل] من در این مورد هیچی نمی دونم
[ترجمه ترگمان] من چیزی در این مورد نمی دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: no part of something mentioned or implied.

- Give him nothing of what remains.
[ترجمه گوگل] چیزی از آنچه باقی مانده است به او ندهید
[ترجمه ترگمان] چیزی از آنچه باقی می ماند به او بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: void; nonexistence.

- a region of nothing in space
[ترجمه گوگل] منطقه ای از هیچ در فضا
[ترجمه ترگمان] منطقه ای از هیچ چیز در فضا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: absence of value, consequence, or meaning.

- My hopes came to nothing.
[ترجمه گوگل] امیدهایم از بین رفت
[ترجمه ترگمان] امیدهای من به هیچ چیز نرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a project worth nothing
[ترجمه گوگل] پروژه ای که ارزشی ندارد
[ترجمه ترگمان] یک پروژه ارزشی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: something or someone of no importance.
مشابه: cipher

- He is nothing to me now.
[ترجمه سپيناز] حالا او براى من دیگر ارزشی ندارد.
|
[ترجمه محمدارجونی] او الان برای من چیزی نیست.
|
[ترجمه گوگل] او الان برای من چیزی نیست
[ترجمه ترگمان] حالا دیگر برای من هیچ ارزشی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: zero.
مشابه: cipher, nil, zero

- Nothing and two equals two.
[ترجمه گوگل] هیچ و دو برابر دو است
[ترجمه ترگمان] هیچی و دو برابر هم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: in no respect or degree; not at all.

- It was nothing like what we expected.
[ترجمه گوگل] چیزی شبیه آنچه ما انتظار داشتیم نبود
[ترجمه ترگمان] این چیزی نبود که انتظارش را داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. nothing can arrest the coming on of old age
هیچ چیز نمی تواند جلو پیری را بگیرد.

2. nothing can touch that leather for durability
از نظر دوام هیچ چیز با آن چرم قابل مقایسه نیست.

3. nothing could abate his fury
هیچ چیز عصبانیت او را فرو نمی نشاند.

4. nothing could assuage the pain of being separated from her
هیچ چیز درد فراق او را تسکین نمی داد.

5. nothing could attenuate the intensity of the enemy's attack
هیچ چیز نمی توانست شدت حمله ی دشمن را کاهش دهد.

6. nothing could be heard but the chirps of insects
صدایی جز جیر جیر حشرات به گوش نمی رسید.

7. nothing could damp his enthusiasm
هیچ چیز نمی توانست شوق و ذوق او را فرو نشاند.

8. nothing could quench his desire for learning
هیچ چیزی نمی توانست میل او به دانش را اقناع کند.

9. nothing could shake their resolution
هیچ چیز اراده ی آنها را متزلزل نمی کرد.

10. nothing daunted, they jumped into the icy water
بدون هیچگونه ترس پریدند توی آب یخ آلود.

11. nothing escaped the mother-in-law's scrutiny
وارسی دقیق مادرشوهر هیچ چیز را نادیده نمی گرفت.

12. nothing gives me more pleasure than the poetry of hafez
هیچ چیزی برایم لذت بخش تر از شعر حافظ نیست.

13. nothing happened
هیچ اتفاقی نیافتاد.

14. nothing i do pleases my wife
هر کاری می کنم باز زنم ناراضی است.

15. nothing is impossible for god
برای خدا هیچ چیز غیرممکن نیست.

16. nothing is more hateful than tyranny
هیچ چیز منفورتر از بیدادگری نیست.

17. nothing is spared to make you comfortable
برای راحتی شما از هیچ کاری فرو گذار نشده است.

18. nothing satisfied this student and he was always complaining
هیچ چیز این شاگرد را راضی نمی کرد و همیشه شکایت داشت.

19. nothing served to give him courage as did faith
ظاهرا هیچ چیز مانند ایمان به او قوت قلب نمی داد.

20. nothing took from the scene's beauty
هیچ چیز از زیبایی آن صحنه نمی کاست.

21. nothing unless a miracle can save him
هیچ چیز جز یک معجزه نمی تواند او را نجات بدهد.

22. nothing will give back his lost honor
هیچ چیز شرف از دست رفته ی او را اعاده نخواهد کرد.

23. nothing (or not much) to write home about
غیرجالب توجه،پیش پا افتاده،آنچه که آش دهان سوزی نیست

24. nothing but
چیزی به چیز دیگری به غیر از،فقط

25. nothing could be further from the truth
کاملا دروغ است،اصلا این طور نیست

26. nothing doing
نه،هرگز،ابدا،بی خود اصرار نکن !

27. nothing for it
چاره ی دیگر،راه دیگر

28. nothing if not
بسیار،خیلی

29. nothing like
کاملا متفاوت،اصلا ناهمانند

30. nothing loath
نه با بی میلی،بامیل،به دلخواه

31. nothing much
نه خیلی،نه چندان

32. nothing short of (or nothing less than)
همان قدر،کمتر نه،همانند

33. nothing succeedes like success
موفقیت موجب موفقیت می شود

34. nothing succeeds like success
موفقیت موفقیت می آورد

35. nothing to do with
بی رابطه با،نامربوط به،بی ربط به

36. nothing to it
آسان (است)،اشکال ندارد،مثل آب خوردن

37. nothing ventured nothing gained
تا مخاطره نکنی به جایی نخواهی رسید،هر که طاوس خواهد جور هندوستان کشد

38. nothing will come of nothing
نتیجه ی هیچ فقط هیچ است،اگر هیچ کاری نکنی هیچ چیزی هم بدست نخواهی آورد

39. it's nothing but hearsay
چیزی جز شایعه نیست.

40. it's nothing short of robbery
چیزی از دزدی کم ندارد (دزدی است).

41. may nothing but good betide them
الهی جز خیر چیزی برایشان رخ ندهد.

42. for nothing
1- رایگان،مجانی

43. have nothing on
برتری نداشتن بر

44. in nothing flat
(عامیانه) در کوتاهترین مدت،در یک آن

45. think nothing of it!
اهمیت ندارد! قابل ندارد!،بفرمایید!،چوبکاری نفرمایید!

46. he does nothing but fiddle around
او کاری جز ولگردی نمی کند.

47. he is nothing but a thief
او جز دزد چیز دیگری نیست.

48. he is nothing if not determined
او بسیار مصمم است.

49. he minded nothing but eating and sleeping
جز خوردن و خوابیدن در فکر چیز دیگری نبود.

50. he showed nothing but disfavor toward his coworkers
نسبت به همکاران خود جز سو نظر چیز دیگری بروز نداد.

51. he touched nothing that he did not ornament with learning
او به هرچه دست زد به دانش مزین شد.

52. i have nothing to offer but blood, toil, tears, and sweat
(چرچیل) نوید چیزی جز خون و مشقت و اشک و عرق جبین را نمی دهم.

53. i need nothing else
چیز دیگری نیاز ندارم.

54. she desired nothing more than the success of her son
تنها آرزوی او موفقیت پسرش بود.

55. she is nothing to me
او برایم مهم نیست.

56. she said nothing
او هیچ نگفت.

57. that has nothing to do with money
آن اصلا ربطی به پول ندارد.

58. there is nothing but wilderness between here and the next town
بین اینجا و شهر بعدی چیزی جز صحرای برهوت وجود ندارد.

59. there is nothing else on the table
چیز دیگری روی میز نیست.

60. they found nothing in his pockets
در جیب های او چیزی نیافتند.

61. they lacked nothing but water
آنها هیچ چیزی کم نداشتند بجز آب

62. we have nothing to lose but our chains
چیزی که نداریم از دست بدهیم مگر غل و زنجیرهایمان.

63. we know nothing about him save that he has recently gotten married
درباره ی او هیچ نمی دانیم سوای اینکه به تازگی زن گرفته است.

64. all or nothing
یا همه یا هیچ

65. next to nothing
تقریبا هیچ

66. there is nothing to it
اصلا کاری ندارد،آسان است،مهم نیست

67. his claims were nothing but calumny
ادعاهای او چیزی جز بهتان نبود.

68. his speech contained nothing but platitudes
نطق او حاوی چیزی جز تکرار مکررات نبود.

69. much ado about nothing
هیاهوی بسیار برای هیچ

مترادف ها

صفر (اسم)
naught, null, nullity, nothing, anything, aught, zero, nil

نیستی (اسم)
naught, nullity, inexistence, nothing, need, inexistency

هیچ (ضمير)
any, none, nothing

ابدا (ضمير)
whatsoever, none, nothing, anything

تخصصی

[ریاضیات] هیچ، صفر

انگلیسی به انگلیسی

• in no way, in no degree
not one thing; no part of; lack of meaning; having no existence; someone or something of no significance
you use nothing when you are referring to an absence of things of a particular kind, for example objects, events, or ideas.
nothing can also be used to mean that something or someone is very unimportant or uninteresting.
you can also use nothing in front of an adjective, to refer to a situation, event, or activity and to say that it does not have the particular quality mentioned.
if you say `it's nothing', you are saying that something is not as important, serious, or significant as other people might think.
nothing but a particular thing means only that thing.
you say nothing of the sort to emphasize a refusal or a negative statement.
you say nothing if not to emphasize that someone or something has a lot of a quality. for example, if you say that someone is nothing if not considerate, you mean that they are very considerate; a formal expression.
if you say that there is nothing for it but to do something, you mean that it is the only possible thing to do.

پیشنهاد کاربران

بی خاصیت
هیچ چیز
مثال: There's nothing in the fridge.
در یخچال هیچی نیست.
عدم
عدم وجود
nothing: هیچی
( spanish ) nada
=dick all
vulgar slang ) Nothing, or close to nothing )
It has nothing to do with it
I like his body, flesh and bones
I calm down with the smell of his shirt
If you are my partner, you will be according to my wishes
I do not like being passive
...
[مشاهده متن کامل]

Woe to him if he does not see us
Without understanding this cold logic of mine, how it will cool the body, soul and spirit
Do not say did not say did not inform
Don't say you loved him
When I say I was in love, I remain in love
هیج ربطی نداره
من تن و گوشت و استخون اونو دوس دارم
من با بوی پیراهن اونم اروم میگیرم
اگه شریک زندگیم تو باشی طبق خواسته هام خواهی بود
من از منفعل بودن خوشم نمیاد
وای به حالش ، اگه ما رو اشتی ندید
تو بدون و بفهم این منطق سرد من ، چطور جسم و جان و روح داداشت رو سرد خواهد کرد
نگو نگفتی نگو اطلاع ندادی
نگو تو عاشقش بودی
اون وقته که میگم عاشقم بود عاشقشم میموندم

Nothig : هیچی !
هیچ چیز، هیچی
هیچ چیز
نابودی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس