notebook

/ˈnoʊtbʊk//ˈnəʊtbʊk/

معنی: دفتر یادداشت، دفتر تکالیف درسی، کتابچه یادداشت
معانی دیگر: کتابچه، دفترچه، دفتریادداشت، دفتر کتابچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a book of blank pages.
مشابه: album, book, diary, legal pad, logbook, pad, scrapbook, tablet

جمله های نمونه

1. a loose-leaf notebook
کلاسور

2. i tore a page from the notebook
یک ورق از کتابچه کندم.

3. The margins of his notebook were festooned with doodles.
[ترجمه گوگل]حاشیه دفترش با ابله تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]حاشیه های دفترش با doodles تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I record all my thoughts in a notebook.
[ترجمه گوگل]تمام افکارم را در یک دفتر یادداشت می کنم
[ترجمه ترگمان]تمام افکارم را در یک دفترچه یادداشت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He drew out his notebook and began to take notes.
[ترجمه گوگل]دفترچه اش را بیرون آورد و شروع به یادداشت برداری کرد
[ترجمه ترگمان]دفتر خود را بیرون آورد و شروع به یادداشت کردن نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "It's from a notebook," the sheriff said, "And there's writing on it. ".
[ترجمه گوگل]کلانتر گفت: «این از یک دفترچه است، و روی آن نوشته‌هایی وجود دارد »
[ترجمه ترگمان]کلانتر گفت: \" از یک دفتر یادداشت شده است، و روی آن نوشته شده است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She drew a notebook from her bag.
[ترجمه Hamid] دفتری را از کیفش درآورد
|
[ترجمه گوگل]از کیفش دفترچه ای کشید
[ترجمه ترگمان]یک دفترچه یادداشت از کیفش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The notebook computer is small and compact and weighs only 6lb.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر نوت بوک کوچک و جمع و جور است و تنها 6 پوند وزن دارد
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر نوت بوک کوچک و فشرده است و تنها ۶ پوند وزن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He opened his schoolbag and took out a notebook.
[ترجمه امیرحسین] کیف مدرسه اش را باز کرد و یک دفترچه بیرون آورد.
|
[ترجمه به تو چه] کیف مدرسه خود را باز کرد و دفترچه را باز کرد
|
[ترجمه گوگل] کیف مدرسه اش را باز کرد ودفتر چه ای ددر آورد.
|
[ترجمه گوگل]کیف مدرسه اش را باز کرد و دفترچه ای در آورد
[ترجمه ترگمان]کیفش را باز کرد و یک دفترچه یادداشت بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She turned to a blank page in her notebook.
[ترجمه گوگل]او به صفحه ای خالی در دفترش برگشت
[ترجمه ترگمان]او به صفحه سفیدی که در دفتر کارش بود برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dad brought a notebook along to the beach, in case he was seized by sudden inspiration.
[ترجمه گوگل]پدر یک دفترچه یادداشت به ساحل آورد، اگر الهام ناگهانی او را گرفت
[ترجمه ترگمان]پدر یک دفترچه یادداشت به کنار ساحل آورد، در صورتی که ناگهان الهام ناگهانی بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He referred briefly to his notebook.
[ترجمه گوگل]اشاره مختصری به دفترش داشت
[ترجمه ترگمان]او به دفتر خاطراتش رجوع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was jotting things down in a little notebook.
[ترجمه گوگل]او چیزها را در یک دفترچه یادداشت می کرد
[ترجمه ترگمان]اون تو یه دفترچه یادداشت یه چیزایی یادداشت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Carson returned the notebook to his pocket.
[ترجمه گوگل]کارسون دفترچه یادداشت را به جیبش برگرداند
[ترجمه ترگمان]کار سن دفترچه را به جیب برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفتر یادداشت (اسم)
folio, notebook

دفتر تکالیف درسی (اسم)
notebook

کتابچه یادداشت (اسم)
notebook

تخصصی

[کامپیوتر] دفترچه ی یادداشت - کامپیوتر کوچکی به اندازه ی دفترچه یادداشت، و دارای وزنی کمتر از شش پوند این نوع کامپیوترها اندکی از کامپیوترهای چمدانی کوچکترند.

انگلیسی به انگلیسی

• blank book for writing in; portable personal computer, laptop computer
a notebook is a small book for writing notes in.

پیشنهاد کاربران

دفتر یادداشت یا دفترچه
دفتر یادداشت. دفتر تکالیف درسی. دفتر چه
notebook 2 ( n ) ( also notebook computer ) =a small computer that can work with a battery and be easily carried
notebook
notebook 1 ( n ) ( noʊtbʊk ) =a small book of plain paper for writing notes in, e. g. The police officer wrote the details down in his notebook.
notebook
به معنی دفتر چه هستش
دفتر، دفترچه، در مدرسه به عنوان دفتر استفاده می شود، نوعی لوازم تحریر هست
دفتر
این کلمه یعنی دفتر. 📓📒
ولی یه نکته،
کتاب=book
یعنی book به معنای کتاب است📙📗📘
دفترچه ، دفتر
به نظرم دفتر ، دفترچه ، کتابچه ، دفترچه یادداشت و اینا
باشه

دفتر یادداشت، دفترچه
دفتر. دفترچه. دفترچه یادداشت
دفتر مشق
دفترچه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس