notary public

/ˈnoʊtəriˈpəblɪk//ˈnəʊtəriˈpʌblɪk/

معنی: دفتر اسناد رسمی، صاحب محضر
معانی دیگر: دفتر اسناد رسمی، صاحب محضر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: notaries public
• : تعریف: an official with legal authority to witness and certify documents and contracts, take affidavits and depositions, and the like.

جمله های نمونه

1. We need the services of an authorized Notary public.
[ترجمه گوگل]به خدمات یک سردفتر رسمی نیازمندیم
[ترجمه ترگمان]ما به خدمات یکی از مراجع قانونی مجاز نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mark was a duly commissioned. qualified and Notary public. in the State of California.
[ترجمه گوگل]مارک به درستی سفارش داده شده بود واجد شرایط و سردفتر در ایالت کالیفرنیا
[ترجمه ترگمان]مارک به موقع سفارش داده شد و به عنوان یکی از اسناد رسمی شرکت کند در ایالت کالیفرنیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Translations need to be notarized by a notary public of BC.
[ترجمه گوگل]ترجمه ها باید توسط یک سردفتر اسناد رسمی BC تأیید شود
[ترجمه ترگمان]ترجمه باید توسط یک سردفتر اسناد رسمی (پیش از میلاد)ثبت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Any attachment must be initialled by the Notary Public and the person completing this PIF.
[ترجمه گوگل]هر پیوست باید توسط سردفتر اسناد رسمی و شخصی که این PIF را تکمیل می کند پاراف شود
[ترجمه ترگمان]هر نوع دلبستگی باید توسط سردفتر اسناد رسمی و شخصی که این PIF را به پایان می رساند، صورت بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Note 4 : Witness must be a solicitor, or a notary public.
[ترجمه گوگل]تبصره 4: شاهد باید وکیل یا سردفتر اسناد رسمی باشد
[ترجمه ترگمان]نکته ۴: شاهد باید یک مشاور، یا یک سردفتر اسناد رسمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After billions of years the Sun finally has an owner -- a woman from Spain's soggy region of Galicia said Friday she had registered the star at a local notary public as being her property.
[ترجمه گوگل]پس از میلیاردها سال بالاخره سان صاحب صاحب شد - زنی از منطقه نمناک گالیسیا در اسپانیا روز جمعه گفت که این ستاره را در یک دفتر اسناد رسمی محلی به عنوان ملک خود ثبت کرده است
[ترجمه ترگمان]پس از میلیاردها سال، خورشید صاحب یک مالک است - - زنی از ناحیه خیس از اسپانیا در گالیسیا، روز جمعه گفت که او این ستاره را در یک سردفتر اسناد رسمی محلی به عنوان دارایی خود ثبت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As Levy observes, This nonrepudiation feature is the electronic equivalent of a notary public seal.
[ترجمه گوگل]همانطور که لوی مشاهده می کند، این ویژگی عدم انکار معادل الکترونیکی مهر دفتر اسناد رسمی است
[ترجمه ترگمان]همانگونه که لوی ناظر است، این ویژگی nonrepudiation معادل الکترونیکی یک آب بند عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is the town clerk and a certified public accountant and notary public.
[ترجمه گوگل]او منشی شهر و حسابدار رسمی و سردفتر اسناد رسمی است
[ترجمه ترگمان]او کارمند شهر و یک حسابدار رسمی عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A declaration made in a prescribed form before a justice of the peace, notary public, or other person authorized to administer an oath.
[ترجمه گوگل]اعلامیه ای که به شکل مقرر در برابر قاضی صلح، سردفتر اسناد رسمی یا سایر اشخاصی که مجاز به ادای سوگند هستند
[ترجمه ترگمان]اعلامیه ای که در فرم تجویز شده قبل از اجرای عدالت، public، یا شخص دیگری که مجاز به اجرای سوگندی است، صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفتر اسناد رسمی (اسم)
notary public

صاحب محضر (اسم)
notary public

تخصصی

[حقوق] سردفتر اسناد رسمی

انگلیسی به انگلیسی

• person authorized to certify documents and take legal statements

پیشنهاد کاربران

بپرس