صفت ( adjective )
• (1) تعریف: receiving or deserving notice; exceptional; striking.
• مترادف: conspicuous, eminent, exceptional, extraordinary, important, marked, noteworthy, noticeable, remarkable, signal
• متضاد: insignificant, unremarkable
• مشابه: especial, impressive, memorable, momentous, observable, outstanding, particular, prominent, pronounced, salient, significant, singular, special, striking, unforgettable, unusual
• مترادف: conspicuous, eminent, exceptional, extraordinary, important, marked, noteworthy, noticeable, remarkable, signal
• متضاد: insignificant, unremarkable
• مشابه: especial, impressive, memorable, momentous, observable, outstanding, particular, prominent, pronounced, salient, significant, singular, special, striking, unforgettable, unusual
- For the detective, it was notable that the suspect was left-handed.
[ترجمه گوگل] برای کارآگاه این نکته قابل توجه بود که مظنون چپ دست بود
[ترجمه ترگمان] برای کارآگاه، قابل توجه بود که مظنون چپ دست بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای کارآگاه، قابل توجه بود که مظنون چپ دست بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her teacher feels that she has notable artistic ability.
[ترجمه گوگل] معلم او احساس می کند که او توانایی هنری قابل توجهی دارد
[ترجمه ترگمان] معلم او احساس می کند که توانایی هنری قابل توجهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] معلم او احساس می کند که توانایی هنری قابل توجهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: eminent; prominent; important.
• مترادف: distinguished, eminent, illustrious, noted, prominent, renowned
• متضاد: obscure, unknown
• مشابه: celebrated, famed, famous, glorious, great, important, major, noteworthy, reputable, well-known
• مترادف: distinguished, eminent, illustrious, noted, prominent, renowned
• متضاد: obscure, unknown
• مشابه: celebrated, famed, famous, glorious, great, important, major, noteworthy, reputable, well-known
- Several notable scholars attended the conference.
[ترجمه گوگل] چند تن از علمای برجسته در این همایش حضور داشتند
[ترجمه ترگمان] چندین محقق سرشناس در این کنفرانس شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چندین محقق سرشناس در این کنفرانس شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: notably (adv.), notability (n.)
مشتقات: notably (adv.), notability (n.)
• : تعریف: a distinguished or eminent person.
• مترادف: luminary, name, personage, somebody, VIP
• متضاد: nonentity
• مشابه: big shot, bigwig, celebrity, dignitary, figure, personality, wheel
• مترادف: luminary, name, personage, somebody, VIP
• متضاد: nonentity
• مشابه: big shot, bigwig, celebrity, dignitary, figure, personality, wheel
- The author was one of many notables at the party.
[ترجمه گوگل] نویسنده یکی از افراد برجسته در این مهمانی بود
[ترجمه ترگمان] نویسنده یکی از افراد برجسته در مهمانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نویسنده یکی از افراد برجسته در مهمانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید