not on the grid

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
خارج از شبکه / جدا از سیستم / زندگی مستقل از امکانات عمومی
در زبان محاوره ای:
از برق و اینترنت و سیستم شهری جدا زندگی کردن، یا از دید دولت و جامعه بیرون بودن
- - -

...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( فنی – زیست محیطی ) :**
به فرد یا مکانی گفته می شود که به شبکه ی برق، آب، یا زیرساخت های عمومی متصل نیست.
مثال: *They built a cabin in the mountains and now live completely off the grid. *
آن ها در کوهستان کلبه ای ساختند و حالا کاملاً خارج از شبکه زندگی می کنند.
2. ** ( اجتماعی – فرهنگی ) :**
کسی که از نظام اجتماعی، مالی، یا نظارتی فاصله گرفته و به صورت مستقل یا پنهان زندگی می کند.
مثال: *After years in the city, he decided to go not on the grid and live simply. *
بعد از سال ها زندگی در شهر، تصمیم گرفت از شبکه خارج شود و ساده زندگی کند.
3. ** ( نمادین – مدرن ) :**
به کسی گفته می شود که در فضای دیجیتال حضور ندارد ( مثلاً در شبکه های اجتماعی فعال نیست ) .
مثال: *She’s not on the grid—no social media, no phone, nothing. *
او خارج از شبکه است — نه شبکه اجتماعی دارد، نه تلفن، هیچ چیز.
- - -
🔸 مترادف ها:
off the grid – independent – disconnected – self - sufficient – under the radar – untraceable
- - -
🔸 نکته ی فرهنگی:
در فرهنگ غربی، not/on/off the grid اغلب با **سبک زندگی مینیمالیستی، خودکفایی، یا مخالفت با جامعه ی مصرف گرا** مرتبط است.
عبارت *off the grid* رایج تر است، اما *not on the grid* تأکید بیشتری بر نبودِ هرگونه وابستگی یا حضور دارد.
برای مثال:
*Some people dream of being not on the grid to escape modern stress. *
برخی آرزو دارند خارج از شبکه زندگی کنند تا از استرس دنیای مدرن دور شوند.