🔸 معادل فارسی:
چیزی را لو ندادن / رازی را فاش نکردن / وانمود نکردن / سکوت کردن درباره ی موضوعی
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – محاوره ای ) :**
... [مشاهده متن کامل]
وقتی کسی اطلاعات یا احساساتش را پنهان می کند و به روی خودش نمی آورد.
مثال: She didn’t let on that she was upset.
او نشان نداد که ناراحت است.
2. ** ( رسمی – ارتباطی ) :**
امتناع از فاش کردن حقیقت یا جزئیات یک موضوع.
مثال: He didn’t let on about the surprise party.
او چیزی درباره ی جشن سورپرایز نگفت.
3. ** ( ادبی – استعاری ) :**
بیان تصویری برای کسی که راز یا احساسش را مثل چراغ خاموش نگه می دارد و اجازه ی دیده شدن نمی دهد.
مثال: They didn’t let on that they already knew the answer.
آنها وانمود نکردند که جواب را می دانند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
keep quiet – conceal – hide – keep secret – say nothing – suppress – disguise
چیزی را لو ندادن / رازی را فاش نکردن / وانمود نکردن / سکوت کردن درباره ی موضوعی
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – محاوره ای ) :**
... [مشاهده متن کامل]
وقتی کسی اطلاعات یا احساساتش را پنهان می کند و به روی خودش نمی آورد.
مثال: She didn’t let on that she was upset.
او نشان نداد که ناراحت است.
2. ** ( رسمی – ارتباطی ) :**
امتناع از فاش کردن حقیقت یا جزئیات یک موضوع.
مثال: He didn’t let on about the surprise party.
او چیزی درباره ی جشن سورپرایز نگفت.
3. ** ( ادبی – استعاری ) :**
بیان تصویری برای کسی که راز یا احساسش را مثل چراغ خاموش نگه می دارد و اجازه ی دیده شدن نمی دهد.
مثال: They didn’t let on that they already knew the answer.
آنها وانمود نکردند که جواب را می دانند.
________________________________________
🔸 مترادف ها: