ناخوشایند بودن/لذت بخش نبودن
a very unpleasant experience or situation
مثال:
Life is not exactly a barrel of laughs at the moment
ترجمه اینجانب: در حال حاضر زندگی اصلا لذت بخش نیست
"He's a bit serious, isn't he?" "Yeah, not exactly a barrel of laughs"
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه اینجانب: "اون یه خرده جدیه، مگه نه؟" " آره، اصلا آدم با مزه و شوخی نیست. "
Several people have lost their jobs recently, so the office isn't exactly a barrel of laughs these days
ترجمه اینجانب: عده ای از مردم اخیرا شغلشون رو از دست دادن، برای همین محل کار ( اداره ) این روزا اصلا خوشایند نیست ( کار توی اداره اصلا قشنگی نداره )
مثال:
ترجمه اینجانب: در حال حاضر زندگی اصلا لذت بخش نیست
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه اینجانب: "اون یه خرده جدیه، مگه نه؟" " آره، اصلا آدم با مزه و شوخی نیست. "
ترجمه اینجانب: عده ای از مردم اخیرا شغلشون رو از دست دادن، برای همین محل کار ( اداره ) این روزا اصلا خوشایند نیست ( کار توی اداره اصلا قشنگی نداره )