1. his nostalgia for the happy days of his youth
یاد کردن حسرت آمیز او از روزهای خوش جوانی
2. she felt a sudden pang of nostalgia for her mother
ناگهان برای مادرش احساس دلتنگی کرد.
3. He might be influenced by nostalgia for his happy youth.
[ترجمه گوگل]او ممکن است تحت تأثیر نوستالژی جوانی شادش قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او ممکن است تحت تاثیر دلتنگی برای جوانی سعادتمند او قرار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She is filled with nostalgia for her own college days.
[ترجمه گوگل]او پر از نوستالژی برای روزهای دانشگاه است
[ترجمه ترگمان]او به خاطر روزه ای دانشگاهی خودش پر از دلتنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some people feel nostalgia for their schooldays.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد برای روزهای مدرسه خود حس نوستالژی دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم برای مدرسه رفتن احساس دلتنگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Nostalgia is a file that removes the rough edges from the good old days.
[ترجمه گوگل]نوستالژی فایلی است که لبه های ناهموار روزهای خوب گذشته را حذف می کند
[ترجمه ترگمان]نوستالژی یک فایل است که لبه های ناهموار را از روزگار قدیم پاک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Many people look back with nostalgia to feudal times.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با نوستالژی به دوران فئودالی نگاه می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با نوستالژی به زمان ملوک الطوایفی نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Nostalgia buffs gathered for the auction of wartime memorabilia.
[ترجمه گوگل]علاقه مندان به نوستالژی برای حراج یادگاری های دوران جنگ جمع شدند
[ترجمه ترگمان]دوستداران نوستالژی برای حراج یادگاری های زمان جنگ جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She felt great nostalgia for the old way of life.
[ترجمه گوگل]او احساس نوستالژی زیادی برای شیوه زندگی قدیمی داشت
[ترجمه ترگمان]به خاطر طرز زندگی گذشته، احساس دل تنگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The college reunion was a great nostalgia trip.
[ترجمه گوگل]دیدار مجدد دانشگاه یک سفر نوستالژی عالی بود
[ترجمه ترگمان]تجدید دیدار دانشکده، سفر خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The images provoked strong surges of nostalgia for the days of yore.
[ترجمه گوگل]این تصاویر موج های شدیدی از نوستالژی را برای روزهای گذشته برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این تصاویر، موجی از دلتنگی برای روزه ای گذشته را برانگیخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It's a nostalgia trip back into the youth culture of the swinging 60s.
[ترجمه گوگل]این یک سفر نوستالژی به فرهنگ جوانان دهه ۶۰ است
[ترجمه ترگمان]این یک سفر تاسف باری است که به فرهنگ جوانان دهه های ۶۰ و ۶۰ برمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There is an unmistakable note of nostalgia in his voice when he looks back on the early years of the family business.
[ترجمه گوگل]وقتی به سال های اولیه کسب و کار خانوادگی نگاه می کند، نوستالژی غیرقابل انکار در صدای او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی به سال های اول کار خانوادگی نگاه می کند، در صدایش نشانی از دل تنگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He remembered their childhood meetings with nostalgia.
[ترجمه گوگل]دیدارهای دوران کودکی آنها را با دلتنگی به یاد می آورد
[ترجمه ترگمان]دیدارهای childhood را با دل تنگی به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید