nosey

/ˈnoʊzi//ˈnəʊzi/

معنی: دارای شامه تیز
معانی دیگر: رجوع شود به: nosy، nosy دارای شامه تیز، فضول

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: nosier, nosiest
• : تعریف: variant of nosy.

جمله های نمونه

1. I've always found her unbearably nosey.
[ترجمه گوگل]من همیشه او را دماغ غیرقابل تحملی می یافتم
[ترجمه ترگمان]من همیشه او را به طرز غیرقابل تحملی پیدا کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That old lady is very nosey, so nobody likes to talk to her.
[ترجمه گوگل]آن خانم مسن خیلی بداخلاق است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او صحبت کند
[ترجمه ترگمان]آن خانم پیر خیلی فضول است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I caught that Nosey Parker reading my diary.
[ترجمه گوگل]من آن نوسی پارکر را در حال خواندن دفتر خاطراتم گرفتم
[ترجمه ترگمان] من اون Nosey رو گرفتم که دفتر خاطراتم رو خونده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I know you think I'm incurably nosey.
[ترجمه گوگل]میدونم فکر میکنی من غیرقابل علاج هستم
[ترجمه ترگمان]من می دانم که تو فکر می کنی من به طرز incurably فضول هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He clicked his fingers for Nosey to follow him, then rode northwards in the dusk.
[ترجمه گوگل]انگشتانش را زد تا نوسی دنبالش بیاید، سپس در غروب به سمت شمال سوار شد
[ترجمه ترگمان]او بشکن زد تا به دنبالش برود، سپس در تاریکی به سمت شمال حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I elbowed my way through the nosey parkers gossiping in the yard and ran home to tell Dad my good news.
[ترجمه گوگل]با آرنج از میان پارکرهای فضولی که در حیاط غیبت می‌کردند راه افتادم و به خانه دویدم تا خبر خوبم را به بابا بگویم
[ترجمه ترگمان]به راه خود ادامه دادم و به دنبال خبره ای خوب خودم به خانه رفتم تا خبره ای خوب رو به بابا بگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Take Nosey and the spare horse, then wait for me at the crossroads.
[ترجمه گوگل]نوسی و اسب زاپاس را بردار و سر چهارراه منتظر من باش
[ترجمه ترگمان]یه فضول و اسب یدکی گیر بیار، پس توی چهار راه منتظر من باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are likely to be fairly nosey - don't be put off by adverse comments!
[ترجمه گوگل]آنها به احتمال زیاد نسبتاً فضول هستند - با نظرات نامطلوب ناامید نشوید!
[ترجمه ترگمان]آن ها به احتمال زیاد تحت تاثیر نظرات منفی قرار نمی گیرند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stop being nosey. It's the bosses business.
[ترجمه گوگل]دست از دماغ بودن بردارید این کار رئیس است
[ترجمه ترگمان] اینقدر فضول نباش این کار bosses است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mike is a nosey chap, he always wants to be in on everything.
[ترجمه گوگل]مایک یک دختر فضول است، او همیشه می خواهد در همه چیز شرکت کند
[ترجمه ترگمان]مایک یک مرد فضول سر و صدا است و همیشه دوست دارد همه چیز را مرتب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is very nosey and is probably in the know.
[ترجمه گوگل]او بسیار فضول است و احتمالاً می داند
[ترجمه ترگمان]او بسیار باهوش است و احتمالا در شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I could, faith, Nosey Flynn said, snuffling. That was a rare bit of horseflesh .
[ترجمه گوگل]نوسی فلین در حال خفه کردن گفت، می‌توانم، ایمان دارم این مقدار کمی از گوشت اسب بود
[ترجمه ترگمان]هق هق کنان گفت: من می توانم ایمان داشته باشم این یک تکه گوشت اسب بسیار نادر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have always found her unbearably nosey.
[ترجمه گوگل]من همیشه او را دماغ غیرقابل تحملی یافته ام
[ترجمه ترگمان]من همیشه او را به طرز غیرقابل تحملی پیدا کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I don't want to be nosey, but what was the big argument about?
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم فضول باشم، اما بحث بزرگ سر چه بود؟
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم فضول باشم، اما بحث بزرگ در چه موردی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارای شامه تیز (صفت)
nosy, nosey

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nose / nasalize
✅️ اسم ( noun ) : nose / nasalization
✅️ صفت ( adjective ) : nasal / nosy ( nosey )
✅️ قید ( adverb ) : nasally
عامیانه : فوضول

بپرس